زندگی زیبا{ازدواج}
زندگی زیبا{ازدواج}

زندگی زیبا{ازدواج}

مسافر

ازدواج حضرت علی.ع. وحضرت فاطمه.س.

خواستگاری حضرت علی (ع) از خانم فاطمه زهرا (س)

(ازدواج موفق 47)

دکتر شاهین فرهنگ

دو سال از هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه گذشته بود و خانم فاطمه زهرا (س) خیلی خواستگار داشتند و پیامبر (ص) همه را رد می کردند. یکی از ثروتمندان مدینه آمد پیش پیامبر (ص) و گفت اگر دخترتان را به من بدهید تمام ثروتم را به شما می دهم. رسول الله فرمودند که خیال کردی من تا حالا دخترم را به کسی نداده ام و منتظر یک آدم پولدار بودم؟ ثروت تو به چه درد من می خورد؟ من منتظر فرمان الهی ام. آدمهای بزرگ و مطرح و تراز یک پیامبر می آمدند برای خواستگاری اما پیامبر نمی دادند.

 

یک روز حضرت علی (ع) درب خانه رسول اکرم (ص) را زدند و وارد خانه شدند. بر خلاف معمول همیشه که وقتی علی (ع) وارد خانه پیامبر می شدند  شروع به حرف زدند می کردند، ساکت یک گوشه ای نشستند و سرشان را پایین انداختند. پیامبر (ص) فرمودند علی جان چیزی می خواهی بگویی؟ حضرت هم در جواب چیزی نگفتند. بار دوم سوال کردند و باز حضرت سکوت کردند. وقتی علی (ع) اصرار پیامبر را دیدند عرضه داشتند که اگر صلاح می دانید افتخار دامادی تان را به من می دهید؟ پیامبر (ص) لبخند زدند و خوشحال شدند و فرمودند همین جا بنشین تا با فاطمه (س) صحبت کنم.

 

به فاطمه (س) گفتند دخترم تا بحال خواستگارهای زیادی برایت آمده و همه آنها را من رد کردم ولی امروز یک کسی آمده خواستگاری تو که هم خدا به این ازدواج راضی است و هم رسول خدا. دخترم با این ازدواج موافق هستی؟ خانم فاطمه (س) از شرم و خجالت چیزی نگفتند. پیامبر (ص) خوشحال شدند و فرمودند: خدا را شکر. سکوت زهرا نشان دهندة قبول کردن زهرا است. خانم سرشان را بلند کردند و عرض کردند پدر جان چیزی که شما و خدا از آن راضی هست حتما من هم راضی ام.

 

پیامبر (ص) با خوشحالی به علی (ع) فرمودند مساله ای نیست و بگذار خبری را به تو بگویم قبل از اینکه درب خانه را بزنی جبرئیل نازل شد و فرمود خداوند تو را از میان بندگانت به رسالت برگزید و تصمیم گرفت که تو پیامبر الهی باشی. و خداوند علی (ع) را برادر، مشاور و وزیر تو قرار داد. و مقرر کرد که دخترت فاطمه را به عقد علی (ع) در بیاوری؟ و جشن ازدواج آنها در بیت المعمور (جایی بالای کعبه است که فرشته ها در آنجا طواف می کنند) برگذار شده. و علی جان هنوز جبرئیل بالا نرفته بود که تو درب خانه را به صدا درآوردی؟

 

بعد از اینکه این وصلت صورت می گیرد خیلی ها به پیامبر گلایه کردند که چرا فاطمه (س) را به علی (ع) دادید. و رسول الله (ص) فرمودند: نه رد کردن شما دست من بود و نه انتخاب کردن علی (ع). شما را خدا رد کرد و علی (ع) را هم خود خدا قبول کرد و انتخاب کرد.

 

برای این، این مطلب را گفتم که بعضی ها تا وقتی مثال ازدواج را می زنیم زود می گویند چرا حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) ازدواج فامیلی کردند؟ نخیر! این حرف غلط است. چون آن انتخاب، یک انتخاب آسمانی بوده است و ربطی به ما ندارد که بگوییم پس ما هم ازدواج فامیلی می کنیم. 


آنچه که خانواده دختروپسردرجلسه دوم بایدصحبت کنند

آنچه که خانواده های دختر و پسر در جلسة دوم خواستگاری دربارة آن صحبت می کنند.

(ازدواج موفق 36)

دکتر شاهین فرهنگ

اول: دلیل و نحوة انتخاب دختر از طرف خانوادة پسر.

ببخشید از کجا با دختر ما آشنا شدید؟ چطوری خانوادة ما را پیدا کردید؟ چطوری به این نتیجه رسیدید که بیایید خواستگاری؟ (ما گفتیم خانوادة پسر قبل از خواستگاری یک تحقیق کوچکی کرده اند) چی شد که ما را انتخاب کردید؟ چی شد که به این جمع بندی رسیدید که بیایید خواستگاری؟ چه چیزی در دختر ما یا در خانوادة ما بود که شما را ترغیب به آمدن کرد؟ (خیلی مهم است که چرا دست رو ی خانوادة ما و دست روی دختر ما گذاشتید؟ چون پاسخ هایی که می دهند می تواند خیلی کلیدی باشد. مثلا آیا دلیلشان در این حد است که دختر شما خوشگل و خوش تیپ بود یا چیزهای دیگر است؟ مثلا ما دیدیم که شما خانوادة مذهبی هستید. (این نشان می دهد که شما دختر را نپسندیدید چون ما خیلی مذهبی هستیم آمدید خواستگاری.)

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

دوم: طرح ابهامات و سوالات باقی مانده از جلسة اول خواستگاری.

ذهنیت هایی در جلسة اول خواستگاری پیش آمده  که ما همان موقع نمی توانیم مطرح کنیم. می دانید چرا؟ چون ممکن است به اشتباه این ذهنیت برای من بوجود آمده باشد. من یکدفعه با خودم می گویم چرا بابایی دخت این حرف را زد؟ یعنی چی؟ خب صبر می کنم که برویم خانه و این را در جمع خانوادگی مطرح می کنم . چرا بابای دختر این را گفت؟ پسر می گوید که بابا قبلش که خود مادر این را گفته بود. و ممکن است من یک ذهنیتهایی داشته باشم که غلط است. و پاسخ آن در جیب اعضای خانوادة خودم است. پس ما در خود جلسة اول ذهنیتها را مطرح نمی کنیم. می آییم خانوادگی با هم مطرح می کنیم، اگر خانوادگی به نتیجه نرسیدیم و اگر ابهام و سوالی باقی مانده بود آن را نگه می داریم و در جلسة دوم ذهنیتهایمان را دسته بندی می کنیم و آن را سوال می کنیم. ممکن است ما در حرفهای آنها تناقضی دیده ایم، مادر او یک چیزی گفته و پدر آن یک چیز دیگر. و جمع بندی می کنیم و می بینیم همگی به این نتیجه رسیده ایم که حرفهایشان دارای تناقض است.

 

بعد در جلسة دوم سوال می کنیم ببخشید حاج آقا شما این را گفتید ولی خانمتان دقیقا بر عکس آن را گفتند. باید دقیقا بگویند که چرا جواب این دو متفاوت بوده. بالاخره یا نظر مرد درست است یا زن. مثلا پسر و دختر گفته اند فوق لیسانس داریم بعد توی صحبتها یکی می گوید که تحصیلات دختر یا پسر مثلا دکتری است. گاهی یک ادعایی می کنند که به نظر ما خیلی درست نمی آید. مثلا می گویند که دختر ما در مقطع دکترای «نانوتکنولوژی» درس می خواند. از آنها سوال می کنیم که دختر شما در کدام دانشگاه مشغول به تحصیل هستند؟ ترم چندم هستند؟ ورودی چه سالی هستند؟ ممکن است متوجه بشوید که در پاسخ دادن دچار تناقض می شوند. شاید احیانا «نانوتکنولوژی» در کار نباشد. اما یک موقع هم هست که خیلی محکم جواب شما را می دهند و چه بسا مدرک دخترشان را هم به شما نشان می دهند. به هر حل هر آنچه را که برای من ایجاد ابهام کرده را باید سوال بکنید.

 

یا مثلا وعده هایی که خانواده دختر یا پسر به همدیگر داده اند. ما باید در جلسه دوم این وعده ها را پیگیری بکنیم. مثلا به ما گفته اند که «شغل پسر ما حل است و شما اصلا نگران نباشید.» در جلسه دوم می پرسید که ببخشید این چطوری حل است. ممکن است گفته باشند که قرار است یک سرمایه ای جور بکنند برای کار. از آنها بپرسید که این پول و سرمایه ای که قرار است جور بشود از کجا جور می شود. بعد آقا پسر قرار است با این سرمایه چکار بکنند؟

 

یا مثلا خانواده دختر وعده داده اند که دختر ما دیپلمه است و خواستگاری که برایشان آمده دکتر است و به خانواده پسر گفته اند که دختر ما سه سال پشت کنکور مانده ولی گفته است حداقل تا فوق لیسانس را می خواند. ما در جلسه دوم می پرسیم که ایشان که سه سال پشت کنکور مانده اند چطوری می خواهند لیسانس بگیرند؟؟ وعده دادن که کاری ندارد. آدم دهان خودش را باز می کند و هر چه که دلش بخواهد می گوید. جلسه دوم ما باید در باره تحقق وعده ها سوال بکنیم. وقتی از آنها سوال می کنیم که بعد که انشاء الله اینها با هم ازدواج کردند وضعیت مسکنشان چی می شود؟ و خانواده پسر گفتند درست می شود، جلسه دوم می پرسیم که ببخشید چطوری درست می شود؟ ما نمی خواهیم پسر شما خانه داشته باشد. ولی سوال ما این است که چطوری مسکنشان را تامین می کنند؟ به میزانی که یک خانه آبرومند بتواند رهن و اجاره کند پول هست؟ همینطور بگوییم درست می شود که نمی شود. آمدیم و درست نشد آنوقت باید بروند روی چمن بخوابند؟؟!!

 

بنده نمی خواهم کسی را متهم کنم؟ نمی خواهم بدبین باشم. نمی خواهم وصله ای به خانواده دختر یا پسر بزنم. بلکه می خواهم با چشم باز و درست ازدواج کنید همین!!


جلسه دوم خواستگاری

«جلسة دوم خواستگاری»

(ازدواج موفق 38)

دکتر شاهین فرهنگ

قبل از جلسه دوم خواستگاری همة  آزمایشهایی که دختر و پسر باید انجام بدهند را می روند انجام می دهند چون ما بین جلسه اول و دوم خواستگاری باید سه ماه فاصله باشد. (چون گفتیم باید مفصل بروید از هفت تا منبع تحقیق کنید و این تحقیق زمان بر است) وقتی که ما بعد از دو سه ماه تحقیق واقعا به این نتیجه رسیدیم که همدیگر را می خواهیم دختر و پسر می روند آزمایش هایشان را انجام می دهند که اگر قرار باشد در آزمایش ها پاسخ منفی باشد دیگر رابطه از این جدی تر و عمیق تر نشود. اما اگر جواب آزمایش مثبت بود و منعی برای ازدواج نبود

نکته: مشاوره ژنتیک مال بعد از جلسه دوم خواستگاری و قبل از جلسه سوم خواستگاری است.

جلسه دوم خواستگاری برای چی است؟

برای دریافت اطلاعات بیشتر، برای تبادل اطلاعات بیشتر، برای بیشتر حرف زدن، و برای بیشتر شنیدن، یادتان می آید که وقتی مراحل تحقیق را می گفتم، تاکید کردم که تحقیقات باید تا عقد ادامه داشته باشد. یکی از مراحل تحقیق در جلسه دوم خواستگاری است.

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

امام علی (ع): سخن بگویید تا شناخته بشوید. چرا که انسان در زیر زبانش مخفی است.

 

ما وقتی که رحف می زنیم خودمان را به دیگران می شناسانیم. جلسه دوم خواستگاری جلسه ای است که خانواده ها جدا با هم صحبت می کنند و دختر و پسر هم جدا با همدیگر صحبت می کنند. اگر دختر اتاق مستقل برای خودش دارد در اتاق خود دختر بروند صحبت کنند چون اینطوری حال و هوای اتاق دختر برای پسر رویت می شود. و اگر اتاق شخصی ندارد در اتاق کناری یا اتاق پشتی.

 

خانواده های مذهبی و سنتی که می گویید ما اجازه نمی دهیم دخترمان برود با پسر تنهایی صحبت بکند، کجای عالم را می خواهید بگیرید؟ اجازه می دهید دخترتان بدبخت بشود، اجازه می دهید دخترتان با یکی دو تا بچه طلاق بگیرد و آواره بشود، اجازه می دهید زندگی اش نابود بشود، اما اجازه نمی دهید با همدیگر در یک اتاق صحبت بکنند؟ کجای دین آمده که این کار جایز نیست؟ اگر در روایت آمده که اگر دو تا نامحرم در جایی با هم تنها باشند سومین آنها شیطان است چه ربطی به این موضوع دارد؟ مگر ما می گوییم در اتاق را قفل کنند. در اتاق باز است و ما هم داخل حال نشسته ایم!

 

دوستان من! دختر و پسر در این جلسه خیلی با هم صحبت می کنند، با بی انصافی و ادای دینداری و با رسم و رسومات سنتی، این حق را از دخترتان نگیرید. البته باید مسائل شرعی را رعایت کرد. در اتاق باید باز باشد. زیر دید ما هستند اما آرام صحبتهای خودشان را به با هم می زنند. خواهش من این است که دینداری خودتان را این مدلی نشان ندهید. من اینها را دین نمی دانم. دینداری یعنی آنجایی که دین به تو می گوید این کار را انجام بده، انجام بده، و آنجایی که خدا می گوید انجام نده انجام نده. دینداری یعنی اینکه ببینید منش حضرت علی (ع) چگونه بود؟ نه اینکه به منش و رفتار خودتان نگاه کنید.

 

بین جلسه اول و دوم خواستگاری دختر و پسر هیچ ارتباطی نباید با هم داشته باشند. و اولین ارتباط این دو تا با هم باید در جلسه دوم خواستگاری باشد. دلیل آن را هم گفتم که ما انسان هستیم و احساس و عاطفه داریم. من گفتم زمانی که بین جلسه اول و دوم خواستگاری گذاشتیم زمانی است که هر کدام از خانواده ها به طور دقیق و جدی برای خانواده مقابل تحقیق انجام می دهد. وقتی ما هنوز در تحقیقات خودمان به نتیجه نرسیده ایم که می خواهیم ادامه بدهیم یا نه، اگر دختر و پسر با هم ارتباط داشته باشند چه تلفنی و چه اینکه با هم بیرون بروند، باعث دلبسته شدن آنها به هم می شود. بعد اگر ما در پایان تحقیقات به این نتیجه رسیدیم که به درد هم نمی خوریم چطوری می خواهیم این احساس عاطفی که بین این دو تا بوجود آمده را از بین ببریم؟

 

سوال: شما می فرمایید در جلسة اول خواستگاری فقط خانواده ها با هم آشنا می شوند و دختر و پسر نباید با هم صحبت کنند و بعد از سه ماه تحقیق و تایید پسر در جلسة دوم می نشینند با هم صحبت می کنند. خب بهتر نیست که همان جلسة اول با هم صحبت کنند چون ممکن است در همان جلسه بفهمند که به درد هم نمی خورند و در نتیجه سه ماه تحقیق هم منتفی بشود.

جواب:

بنده در مورد ازدواج می گویم با عینک خوش بینی پیش نروید. من عکس شما نگاه می کنم. اگر در جلسة اول دختر و پسر حرف زدند و خیلی به دل هم نشستند و فکر کردند که چقدر به درد هم می خوریم و بعد تحقیق کردیم و دیدیم که اصلا به درد هم نمی خوریم، حالا این وابستگی که ایجاد شده کار را خراب می کند. خانواده می گویند شما به درد هم نمی خورید اما دختر و پسر می گویند که به درد هم می خوریم.

سوال: اگر برای هر خواستگاری سه ماه وقت بگذاریم که اینجوری خیلی وقت تلف میشه!

متوجة حرف من نشدید من گفتم اگر بعد از  جلسة اول خواستگاری، نشستیم و حرفهایمان را زدیم و با یکی دو تا مشورت کردیم و دیدیم به درد هم نمی خوریم که دیگه این نمیرود تا سه ماه بعد. پریشب خواستگاری بوده و دو روز گذشته، زنگ می زنیم میگیم ببخشید نمی خواهیم، و تمام میشه. حالا می رویم به مورد بعدی فکر می کنیم. هر موردی که 3 ماه طول نمی کشد. 3 ماه در صورتی که جلسة اول چرتکه هایمان را بیندازیم و ببینیم انگار به درد هم می خوریم، حالا می رویم تحقیق می کنیم.

سوال: جلسة اول چقدر باید طول بکشد؟

جواب:

جلسة اول خیلی کوتاه است. ممکن است حتی یک ساعت هم طول نکشد. چون خیلی قرار نیست حرفی زده بشود. اما جلسة دوم بسیار طولانی و مفصل برگذار می شود.

سوال: اگر خواستگار آمد خانة دختر و در نگاه اول از ظاهر و چهرة دختر خوششان نیامد و خیلی سرد برخورد کردند و اخم کردند (یک جوری خانوادة دختر و خود دختر تحقیر شد) چه عکس العملی باید انجام داد به رفتار آنها؟

جواب:

همان موقع که دارند خداحافظی می کنند و می روند اگر شماره موبایلشان را دارید که همان وقت و اگر ندارید نیم ساعت بعد زنگ می زنید خانه شان و می گویید ما نپسندیدیم. تا دفعة دیگر از این کارها نکنند. هر رفتاری که خلاف ادب انجام دادند باید به آنها بفهمانیم که بی ادب هستند. (چه خانوادة دختر و چه خانوادة پسر) آمدید خواستگاری، نیامدید برای  بی ادبی و بی احترامی و توهین. برده که نمی خواهید ببرید.

دو نکته:

قبل از اینکه وارد بحث این بشویم که در جلسة دوم خواستگاری چه باید گفت و چکار باید کرد دو نکته را باید بگویم:

اول:

جلسة دوم باید جلسة طولانی باشد که مخصوصا دختر و پسر مفصل با همدیگر حرف بزنند. حرف چند ساعته. بنابراین خانوادة دختر و پسر اینقدر سرفه نکنید و ادا و اطوار در نیاورید. (تمام نشد؟) خانوادة دختر در جلسة دوم خواستگاری باید شام بدهند. چون یک جلسة طولانی است.

دوم:

دختر و پسر اگر دارایی اش را دارید هر کدامتان یک ضبط یا موبایل یا واکمنی و چیزی که امکان ضبط کردن مذاکرات چند ساعتة شما را داشته باشد همراه خودتان ببرید. چرا؟ چون خیلی از حرف ها را می زنیم که آنجا به دلیل هراس و شتاب و دلهره و عجله درست برای ما قابل تجزیه و تحلیل نیست. اما وقتی با گوشی موبایلم ضبط کنم و بعد بروم خانه و دو یا سه یا چهار بار گوش کنم متوجه می شوم که خیلی از مطالب را در آنجا متوجه نبوده ام و حواسم به آنها نبوده. اگر هم نمی توانید قلم و کاغذ بردارید و تیتر چیزهایی مهمی که می شنوی را بنویسی چون (مثل جلسة اول خواستگاری که صحبت ها را تحلیل می کردیم و نظراتمان را روی دایره می ریختیم) بعد از جلسة دوم هم می خواهد این اتفاق بیافتد.


10مورددرموردتحقیق درامرازدواج

                    قلب.قلب های زیبا.رویایی

 

«ده نکته در مورد تحقیق در امر ازدواج»

«ازدواج موفق 24»

«دکتر شاهین فرهنگ»

در تحقیقی که از این هفت منبع می کنید باید به یک سری نکات دقت کنید.

اول:

حتما از تمام هفت منبع تحقیق می کنید. اگر هم یک کم شک دارید به خانواده های دور و برتان نگاه کنید ببینید چقدر زندگی ها سرد و بی روح است. تا آن وقت این کار را بکنید. اینطور نباشد که از پنج منبع تحقیق بکنید و همه هم بگویند خوب است و دیگر تحقیق روی دو تا منبع دیگر را رها کنید. همة منابع باید مورد تحقیق قرار بگیرد. ممکن است به دلیلی بعضی از این منابع وجود نداشته باشد. مثلا ما گفتیم همکاران. خب یک پسری است که با باباش کار می کند. خب این همکاران ندارد. از خود باباهه هم که نمی شود رفت پرسید. معلومه که فقط تعریف می کند. در اینجا نمی آییم منبع را حذف بکنیم و بگوییم خب حالا شد 6 تا منبع بلکه می رویم سراغ منبع جایگزین. برای این پسر منبع جایگزین می شود مشتری های این مغازه. یا مغازه های اطراف آنها. حتما باید از 7 منبع تحقیق بشود حتی اگر آن خانواده با شما آشنا هستند.  

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

دوم:

اول پرس و جو می کنیم تا معتمدین محل را پیدا بکنیم. سراغ هر کسی برای تحقیق نمی رویم. شما فرض کنید می روید توی محل تحقیق کنید و زنگ یک خانه را می زنید که آمدیم برای تحقیق. آن هم می گوید که چه خوب شد آمدید اینجا. و هر چی میرسد بدی از خود پسر و خانواده اش می گوید. حالا این آدم یک نفر است که هیچ یک از اهل محل از او راضی نیستند و اعصاب همه را خرد کرده. اول باید از آدمهای متعهد و امین و معتمد و آدمهایی که روی آنها حساب می کنند را پیدا بکنید. ممکن است یکی بگوید الان که مثل صد سال پیش نیست. الان دیگر همسایه همسایه را نمی شناسد. بله حرف شما درست است ولی حتما می شود معتمد محل را پیدا کرد. از نانوای محل. از سوپرمارکت محل، آرایشگر محل، مسجد محل و.... می رویم سوال می کنیم که معتمد محل کیست؟ و آنوقت سوالات خودت را از کسی می پرسی که می شود به او اعتماد کرد. هر محلی یک ریش سفید دارد. برای تحقیق باید بروید امین مردم را پیدا کنید آن هم نه یک نفر و دو نفر و سه نفر. وقتی داریم پرس و جو می کنیم از آدمهایی که توی این محل بنام تر و سرشناس تر هستند. از ما می پرسند برای چی می پرسید؟ یک وقت نگویید برای چی می خواهید بدانید امین محل کیست. نگویید برای ازدواج می خواهید از او بپرسید. نگویید برای کی می خواهید تحقیق کنید. حالا ما می خواهیم برویم از امین محل بپرسیم، این اولین نفر مسیر تحقیق را منحرف می کنند. نگویید امین محل را برای چه کاری می خواهید. بگویید یک موضوعی است که باید ببینم کی توی این محل مورد اعتماد است تا بروم با او صحبت کنم. اگر از همچین افرادی کوچکترین نکتة منفی شنیدید آن را خیلی بزرگ و جدی بگیرید.

سوم:

زمانی که سراغ بستگان او می روید، معلوم است که هر چیزی را نمی گویند و مصلحت اندیشی می کنند چون ممکن است یک چیزی بگویند و یک درگیری فامیلی درست بشود. پس برای چی باید برویم سراغ آنها؟ چون یک وقتهایی یک چیزهایی از دهانشان می پرد و یک سرنخ های خیلی خوب به ما می دهند.

از هر منبعی که تحقیق می کنید از او بخواهید که منابع دیگری را معرفی بکند. اینجوری حلقة منابع ایجاد می شود.

اگر توی تحقیق متوجه شدید بستگان درجه یک او معتاد و مشروب خور و زندانی و صفتهای بد دارند باید حساسیتمان را در تحقیقات بیشتر بکنیم.

چهارم:

خود پسر و دختر نباید برای تحقیق بروند چون لو می رود. محقق نباید شناخته بشود.

پنجم:

عدم تمایل جوابگویی کسانی که از آنها سوال می کنیم باید حساسیت ما را بالا ببرد. گاهی وقتها افرادی که از آنها تحقیق می کنیم میل به جواب دادن ندارند و یک جمله هایی می گویند که قابل تأمل است یا شبهه بر انگیز است. «آقا حالا این همه آدم توی این محل چرا می خواهید از ما بپرسید؟» یا اینکه از او سوال می کنیم و او به ما جواب سر بالا می دهد. باید ببینید این چی است که دارد از ما مخفی می کند. اینها مشکوک است.

ششم:

سابقة آشنایی افراد را با این فرد و خانواده اش بپرسید. مثلا چند ساعت دربارة او حرف می زند بعد ازش می پرسیم چند وقت است اینها را می شناسید؟ می گوید دو ماه!! هر چقدر سابقة آشنایی بیشتر باشد تحقیقات دقیق تر است.

هفتم:

در تحقیق پرسشها و پاسخ های کلی هیچ فایده ای ندارد: خوبه؟ بله! نجیبه؟ بله! سربه زیر است؟ بله.

هشتم:

اگر مطمئن شدید کسی دروغگو است با او مشورت را ادامه ندهید. چون حقایق را وارونه نشان می دهد.

نهم:

اگر اطمینان حاصل کردید که طرف شما ترسو است مشورت را با او ادامه ندهید. چون حقایق را پنهان می کند.

دهم:

از خود طرف نپرسید که یک عده را برای تحقیق معرفی کنید این غلط است. فقط در مورد بستگان می تواند باشد.

http://ab-ojeparvaz.mihanblog.com/post/207

دوستیهای قبل ازازدواج

برای شناخت طرف مقابلمان در ازدواج سه راه وجود دارد.

اول: دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج

دوم: تحقیق

سوم: خواستگاری

راه اول

«دوستی های قبل از ازدواج»

دختر و پسر با هم رفیق بشوند. که این روش کاملا غلط است. آیا اگر دختر و پسر برای ازدواج با هم دوست بشوند و برای اینکه یکدیگر را بشناسند که بعد ازدواج بکنند. خوب است؟ پس بحث ما فقط ارتباط و دوستی دختر و پسر به قصد ازدواج است و نه صرف دوستی های و روابط دختر و پسر با هم. ما می گوییم این دوستی های بین دو جنس مخالف به قصد ازدواج غلط است.

 

«آثار سوء دوستی های قبل از ازدواج:»

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

اول:

 جاذبه ها مانع دیدن معایب طرف مقابل می شود.

اینقدر محو در او می شویم که دیگر خیلی چیزها را نمی بینیم.

رسول اکرم (ص): دوست داشتن یک چیز انسان را کر و کور می کند.

به من می گویند که طرف شما عیب دارد اما ما نمی پذیریم و به سادگی از کنار او عبور می کنیم.

اگر بر دیدة مجنون نشینی     به غیر از خوبی لیلی نبینی

طرف برای شما می شود سراپا حسن. در این دوران دوستی شما اصلا نمی توانید او را بشناسید. تعلق خاطر آفت یک شناخت درست است. دوستی دختر و پسر دور از چشم خانواده ها و یواشکی و برای شناخت برای ازدواج همچون نگاه کردن در نور افکن می ماند (که بعد از آن چشم دیگر چیزی را جز نور نمی بیند.) یعنی وقتی خواستی شخصیت او را تحلیل بکنی فقط نور می بینی.

دوستیهای یواشکی به قصد ازدواج را من رد می کنم نه یک چیزی که در چهارچوب خانواده ها است.

اول ببین مال تو است بعد به او دل ببند، نه اینکه به او دل ببندی بعد تازه فکر کنی که آیا مال تو هست یا نیست.

 

دوستان هیچ عیبی ندارد که کسی بخوابد، اما خیلی عیب دارد که آدمها خودشان را به خواب بزنند. وقتی می گویم تو دوستی دختر و پسر (که یواشکی و برای ازدواج است) آنقدر محو طرف می شوی که دیگر ایرادهای او را متوجه نمی شوی وقتی هم ایرادهای او را به تو می گویند خودت را به خواب می زنی. مثلا به او می گویم فلان مشکل را دارد می گوید همة مردها اینطوری اند. وقتی دختر و پسر با هم رفیق شدند خودشان را به خواب می زنند و معایب را نمی بینند و کار جلو می رود بعد درگیر احساسی می شوند بعد .....

 

دوم:

 در مدت این دوستی بیشتر این رفتارها مصنوعی است.

هر کدام برای آن یکی فیلم بازی می کند، نقاب می زند، ادا در می آورد. برای همدیگر تأتر بازی می کنیم. دختر تو خانه با مادرش خیلی بی ادبانه حرف می زند اما جلوی دوست پسرش اینقدر مودب و رمانتیک حرف می زند. یا پسره تو خانه دست به سیاه و سفید نمی زند اما برای دوست دخترش هر کاری بگوید سریع می کند.

در این زمان همة ما مودب تر و مرتب تر معطر تر و.... می شویم. چون که قرار است برای هم فیلم بازی کنیم. چون قرار است به دل هم بنشینیم. دوست من شما با فیلم بازی کردن یک نفر می خواهید او را بشناسید؟

سوم:

 به شدت زمینة وسوسه و حضور شیطان در این روابط پر رنگ است.

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: هر جا یک دختر و پسر و زن و مرد نامحرمی با هم در خلوتی باشند سومین آنها شیطان است.

 

غیر از این نیست که ما هر چه قدر که رفت و آمدمان بیشتر می شود صمیمی تر می شویم. جالب اینجاست که وقتی به آنها می گوییم این کارتان درست نیست می گویند حواسمان هست. آمارها نشان می دهد که درصئ بالایی از کسانی که در شمال یا جنوب در دریا غرق می شوند از شناگران ماهر هستند. پس چرا غرق می شوند؟ از ساحل دور می شود و هر چه خانواده و دوستهایش به او می گویند نرو می گوید حواسم هست! بعد هم غرق می شود.

 

یکی از این آسیبها این است که شیطان در آن بصورت پر رنگ حضور دارد. و کار به جاهای خیلی بد می کشد. تازه آنهایی هم که تو این وادی ها نیستند به این کارها کشیده می شوند.

به من می گویند که رابطة ما پاک پاک است. اما اصلا شماها که گیر می دهید به خودتان هم شک دارید.

 

من نه به خودم شک دارم و نه به شماها! من به پاکی تک تک شماها ایمان دارم و خدا را هم گواه می گیرم چون اگر پاک نبودید که الان توی کلاس ازدواج ننشسته بودید می رفتید توی خیابان و یک کارهای دیگر می کردید. من به پاکی شماها شک ندارم ولی به شیطنتهای شیطان شک دارم. آنهایی که می گویند آقای فرهنگ ما حواسمان هست و اینقدر سخت نگیرید. سوال من این است که آیا شماها از علی بالاتر هستید؟ از موسی بالاتر هستید؟ از یوسف بالاتر هستید؟ از مریم بالاتر هستید؟ اگر هستید بگویید!

 

علی (ع) به خانمهای جوان سلام نمی کردند، می فرمودند می ترسم از صدایشان خوشم بیاید و گناه کنم. البته رسول الله (ص) چون سنشان بالاتر بود سلام می کردند اما حضرت علی (ع) جوان بودند.

موسی (ع) به دختران شعیب می گوید شما پشت سر من راه بیایید و بگویید خانه تان از کدام طرف است.

 

خدا در قرآن سورة یوسف (ع) آیة 24 دربارة جریان یوسف و زلیخا (که زلیخا هفت تا در را می بندد و خودش را به یوسف عرضه می کند) خداوند می فرمایند: که اگر ما مراقب یوسف نبودیم ممکن بود خطا کند. منِ خدا هواشو داشتم وگرنه ممکن بود خطا کند. اینجا کسی از یوسف هم قوی تر است؟

مریم مقدس (ع)، سورة مریم آیة 18، وقتی جبرئیل به شکل یک جوان زیبا روی جلوی مریم ظاهر می شود که بشارت عیسی را بدهد مریم (ع) خودشان را جمع می کنند و می ترسند و می فرمایند من از دست تو به خدای رحمان پناه می برم.

یعنی ما از حضرت مریم (ع) قوی تر هستیم؟

موارد بسیار زیادی داریم از دوستی های دختر و پسر که به قصد آشنایی برای ازدواج شروع شده و بعد به روابط جنسی کشیده شده.

 

چهارم:

 عدم اعتماد و اطمینان.

ما تازه یکی دو سال که از ازدواجمان می گذرد و آن گرما و هیجان و شور و شوق که تمام می شود تازه یادمان می افتد که به هم شک کنیم. مثلا دوست پسر و دوست دختری بوده اند که با هم هم ازدواج کرده اند. حالا بعد از دو سال می پرسد: ببین تو که آن موقع با من دوست بودی با کس دیگری دوست نبودی؟ من از کجا به تو اعتماد کنم که الان دوست نداشته باشی؟ تو وقتی دور از چشم خانواده ات با من رفیق شدی شاید الان هم دور از چشم من با دو تای دیگر رفیق بشوی.

پنجم:

 تضمینی وجود ندارد که یک دوستی به نیت ازدواج حتما به ازدواج ختم بشود.

اگر این دوستی به ازدواج ختم نشد احساس حقارت و لطمة روحی و روانی که مخصوصا برای دختر هست را چه کسی می خواهد جبران بکند؟ ما تو تا انسان هستیم (سیب زمینی که نیستیم) احساس و عاطفه و روح و روان داریم. اگر ما به نیت ازدواج با هم دوست شدیم (که هزاران مورد از این دوستی ها به ازدواج ختم نشده) و از هم جدا شدیم، لطمة روحی و روانی و گوشه گیری و افسردگی ها را چه کسی می خواهد درست کند؟

ممکن است کسی سوال کند که من موردهایی را می شناسم که دختر و پسر قبل از ازدواج با هم دوست بودند و حالا هم چندین سال است با هم ازدواج کرده اند و خیلی هم با هم خوب هستند و هیچ مشکلی ندارند؟

جواب: بله ممکن است استثناء هایی هم وجود داشته باشد ولی هیچ وقت استثناء کلیت یک چیز را نقض نمی کند. ممکن است ده درصد دوستی های دختر و پسر که به قصد ازدواج هم هست به ازدواج منتهی بشود و اتفاقا خوشبخت هم بشوند ولی این باعث نمی شود که ما این همه آمار (حدود نود درصد) را نادیده بگیریم که این دوستی ها چیزی جز آبرو ریزی و بدبختی نداشته است.

هر رابطه ای سه مرحله دارد:

1) مرحلة نوپا :

حدودا سه ماه اول رابطه را می گویند. و اصلا آرام آرام رابطه در حال شکل گیری است.

2) مرحلة در حال رشد:

بین سه تا شش ماه رابطه در حال رشد است. ما نسبت به همدیگر احساس پیدا می کنیم. و درگیری عاطفی بین ما پیش می آید.

 3) مرحلة جدی:

که بعد از شش ماه این رابطه وارد مرحلة جدی می شود. و نسبت به هم وابستة عاطفی می شوند. و بعد از شش ماه اگر رابطه ای بخواهد قطع بشود (چون یک رابطة کاملا جدی است) لطمه خوردن روحی و روانی بلا شد در آن اتفاق می افتد. حالا تازه شما ببینید که یکی از این دو تا بخواهد ازدواج هم بکند. چون در عشق اول خودش با شکست روبرو شده معلوم نیست در عشق دوم خودش بتواند موفق باشد و زندگی خوبی را آغاز بکند.

ششم:

گاهی وقتها اگر دختر و پسر نتوانند با هم ازدواج کنند حتی اگر نیت آنها ازدواج باشد در حالت کما فرو می روند و می گویند که دیگر ازدواج نمی کنم و از هر چه مرد است بدم می آید. یا اگر مرد باشد می گوید از هر چی زن است متنفرم. یا حتی دیده شده که تصمیم به انتقام می گیرد از هر جنس مخالف. چون این یکسال با من دوست بود و من را رها کرد و با من ازدواج نکرد من هم می خواهم ا تمام آنها انتقام بگیرم.

برای فراموش کردن این درد بعضی ها به مواد مخدر روی می آورند و بعضی ها دست به خودکشی می زنند. بعضی ها از خانه فرار می کنند. بعضی ها سعی می کنند آبروی ان طرف را با عکسهای خصوصی او ببرند. بعضی اسید پاشی می کنند و ..

سوال: اگر آقایی سربازی نرفته باشد ازدواج با او را پیشنهاد می کنید؟

جواب:

اگر آقایی به دلیل ادامة تحصیل سربازی نرفته منعی در ازدواج با او نیست. مثلا من بلافاصله بعد از دیپلم لیسانس قبول شدم و بعد هم فوق لیسانس. در این منعی نیست. اگر هم سربازی برود با سرباز عادی فرق می کند. سربازی او حالت اداری دارد.

سوال: اگر خانواده ها از دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج مطلع باشند دیگر دوستی آنها اشکالی ندارد؟

جواب:

اصلا ما این دوستی را به کل قبول نداریم. چه خانواده در جریان باشند و چه نباشند. چون راه شناخت این نیست.

هفتم:

ما وقتی با یک نفر دوست می شویم به نیت ازدواج و مخصوصا اگر بخواهیم آن را پنهان بکنیم ذهنمان درگیر می شود. و در این درگیری از خیلی از کارها باز می مانیم. مثلا دختر یا پسر دانشجو است می خواهد درس بخواند و آخر ترم است به جزوه اش که نگاه می کند عکس رخ یار را می بیند.

نکته: وقتی با این مواردی که دوست دختر دوست پسر هستند حرف می زنیم و از معایب این کار می گوییم به ما می گویند مال من با بقیه فرق می کنم!

هشتم:

اگر این رابطه منجر به ازدواج نشود و یکی از اینها با کس دیگری ازدواج بکند همیشه بعد از ازدواج خطر برگشت به سمت قبلی وجود دارد. خطر اینکه فیلش یاد هندوستان بکند وجود دارد. و مدام هم همسرش را با آن قبلی (چه دختر و چه پسر) مقایسه می کند. و معلوم است که بازنده همسر اوست. مثلا فرض کنید این شخص بازیگر یک پسر است که مدام برای دوست دخترش کادوهای جورواجور می خریده، اس ام اس های عاشقانه هر روز می داده، (چون می خواست آن رابطه ادامه پیدا بکند) حالا این دختر رفته با کس دیگری ازدواج کرده و دیگر از این کادوها به آن شکل افراطی خبری نیست خب معلوم است که بازندة در این میان دختر است که از همسر خود دلسرد می شود.

این دوستی ها خطرناک است. اگر منجر به ازدواج نشود ممکن است دوباره بخواهد رابطه برقرار بشود.

 

نهم: از دست رفتن موقعیتهای خوب

آقای محترمی که با یک خانم دوست هستی و خانم محترمی که با یک آقا دوست هستی، فرض می کنیم که نیت شما هم صد در صد ازدواج است. بهترین موارد برایت می آیند خواستگاری و یا می خواهند ببرندت خواستگاری ولی زیر بار نمی روی و به خانواده می گویی من اصلا قصد ازدواج ندارم چون یک نفر دیگر در ذهن تو است. و در نتیجه عالی ترین موقعیت ها از دست تو می روند.

 

دهم: زیر سوال رفتن شأن و شخصیت دختر برای پسر

می دانید چرا؟ پسر می گوید مگر این اصل و نصب و خانواده و رگ و ریشه نداشت؟ من همینطوری گفتم پیشنهادم ازدواج است و قبول کرد! گفتم خانواده تان از موضوع مطلع نشوند تا ما خوب همدیگر را بشناسیم و او گفت باشد! نکند ریگی به کفش دختر است؟ معمولا در این زمینه این پسر ها هستند که به دخترها شک می کنند.

 

دهم: دروغگویی به خانواده

دوستان یک رابطه خرج دارد، همین طور مفت و مجانی که نیست بالاخره باید یک هزینه هایی برای همدیگر بکنیم قرار است با هم برویم و بیاییم و خانواده هم نفهمد. تا کی می توانی بگویی می روم خانة همکلاسی ام؟  مثلا گوشی موبایل را همه جا حتی توی حمام با خودش می برد! زیر پتو چند ساعت پیامک می دهد! قبض موبایل بالا می رود. این رفتارها باعث مشکوک شدن و بعد لو رفتن شما می شود. باعث آبرو ریزی و درگیری می شود. تا کی می خواهیم به خانواده دروغ بگوییم. بالاخره کافی شاپ رفتن خرج دارد. هر روز دستمان را جلوی خانواده دراز می کنیم برای پول. خب برای چی می خواهی؟ طرف برای تامین هزینة این عشقش پنهانش پول از جیب بابایش بر می دارد  و یا دختر النگوهایش را می فروشد و می گوید گم شدند!

 

سخن آخر در این باره:

دوستان فرض کنید در یک سالن بزرگ بیش از ده هزار نوع از بهترین غذا ها را قرار داده اند و گفته اند که مفت و مجانی بروید بخورید ولی در یکی از این ظرفهای غذا یک سم بسیار کشنده وجود دارد که بلافاصله بعد از خوردن خواهید مرد، آیا هیچ عقل سالمی به خودش اجازه می دهد که لب به یکی از ایمن ظرفهای غذا بزند؟ فرض می کنیم همة پسرها ماه و همة دخترها گل ولی توی هر ده هزار تا از اینها یکیشان همان ظرف سم است که اگر بخواهی با او رابطة دوستی برقرار کنی می خواهد سوء استفاده کند. می خواهد تو را بدبخت کند. می خواهد تو را به بیراهه ببرد.

عقل سالم می گوید اگر در بین کل دختر و پسرهای اصفهان یکیشان است که می خواهد به قصد ازدواج از تو سوء استفاده کند؛ با هیچ کدام از آنها دوست نشو! پس ما این رابطه را توصیه نمی کنیم.

 

سوال: ما قبل از کلاس شما این رابطه را برقرار کرده ایم و مدتها هم هست که با هم دوست هستیم و همه جوره هم همدیگر را امتحان کرده ایم و حتما هم می خواهیم با هم ازدواج کنیم همدیگر را هم نمی توانیم ترک کنیم پس لطفا یک راه کار بدهید!

جواب:

بلافاصله جریان را بیاندازید در کانال خانواده ها. ببینید شتر سواری دولا دولا نمی شود! دختر خانم ها شما ها باید این جا عمل کنید. به آقا پسر می گویید ما کلی مدت است که با هم دوست هستیم و همه جوره هم من را امتحان کرده ای و خودت هم مدعی هستی که همه جوره من را پسندیدی؛ از الان به بعد رابطه مان قطع تا خانواده ات برای خواستگاری تشریف بیاورند. اگر بهانه آورد بدانید که دارد دروغ می گوید. پس اگر این رابطه را هم داشتید قطع کنید تا خواستگاری صورت بگیرد. و وقتی هم خواستگاری انجام شد هیچ کدام از دختر و پسر نباید چیزی در مورد دوستی قبل از ازدواجشان به پدر و مادرشان بگویند. می دانید چرا؟ چون پدر و مادر تا بشنوند که شما قبلا دوست بوده اید می گویند نه.

منبع:

http://ab-ojeparvaz.mihanblog.com