زندگی زیبا{ازدواج}
زندگی زیبا{ازدواج}

زندگی زیبا{ازدواج}

مسافر

معرفی دقیق دختروپسردرجلسه دوم خواستگاری

معرفی دقیق دختر و پسر به همدیگر در جلسه دوم خواستگاری

(ازدواج موفق 43)

دکتر شاهین فرهنگ

تا الان دغدغه ما شناختن طرف مقابل خودمان بود. سوال می کردیم که با او آشنا بشوم. و در این قسمت دوم ما می خواهیم خودمان را به طرف مقابلمان بشناسانیم. در این بخش هر کسی باید به وضوح و دقیق و جزئیات بگیوید که من چه کسی هستم. من وقتی به وضوح خودم را معرفی می کنم و ویژگیهای مثبت و منفی خودم را می گویم، در واقع دارم یک امکانی را به نفر دوم می دهم. که برود برسی کند و ببیند آیا می تواند با چنین آدمی زندگی مشترک داشته باشد. چنین روحیه ای را می پسندد یا نه؟

در این قسمت از جلسه هر کس روحیات، رفتار، منش، سلیقه و عادت های خودش را به طرف مقابل می گوید. این کار را دوست دارم، از فلان کار بیزارم اهل مسافرت و مهمانی هستم یا نیستم. پر خوابم یا کم خوابم، از این چیزها خوشم می آید و از این چیزها بدم می آید. اعتقادات من اینهاست. نوع نگاه من به زندگی اینگونه است. محاسن و معایب خودم را می گویم. اینکه چه چیزهایی برایم مهم است و چه چیزهایی برایم کم اهمیت است.

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

 

سوال: آیا چادر می تواند نشان دهندة مؤمن بودن و پاک بودن یک دختر باشد؟

جواب: نخیر. می تواند یک نفر چادری باشد و پاک نباشد که فرمول نشان می دهد که خیلی از چادری ها پاک هستند. بر عکس آن هم هست می تواند باشد، خیلی ها چادری نیستند و پاک هستند. مثلا بعضی از خانواده ها اصرار دارند که باید دختر چادری برایت بگیرم.چون فکر می کنند چادری ها حتما آدم خوبها هستند. و پسر هم در حال و هوای دیگری است و اصرار دارد که من زن مانتویی می خواهم خانواده ها پافشاری نکنند. بگویید من می خواهم برای شما یک دختر پاک و مومن و سالم بگیرم.

 

بیان شرایط و خواسته های دختر و پسر به همدیگر در جلسه دوم خواستگاری

هر کدام از ما خواسته هایی داریم. مثلا دختر می گوید که من حتما می خواهم ادامه تحصیل بدهم و یکی از شروط من این است که بگذارید بعد از ازدواج درسم را بخوانم. و بعد می خواهم حتما شاغل باشم. پسر می گوید من یکی از شرط هایم این است که من زن خانه دار می خواهم و می خواهم حتما خانمم توی خانه باشد و به خانه برسد. من وقتی می آیم خانه غذا گرم باشد و.... وقتی ما شرایط مان را برای همدیگر بیان می کنیم می بینیم که شرایط من با شرایط او سازگار نیست.

 

سوال: ممکن است من شرطم را بگویم اما ببینم اینقدر طرف مقابلم خوب است که بخواهم از شرطم کوتاه بیایم. من می گویم که می خواهم ادامه تحصیل بدهم و او می گوید که همسر خانه دار می خواهم، بعد من می بینم که همه چیز این آدم ایده آل است من از ادامة تحصیل خودم می گذرم.

جواب: دوستان ما در بحث هایمان در مورد موفقیت یک نکته ای را گفتیم و آن اینکه هدفهایتان را در زندگی تعیین کنید و جدول بکشید و بگویید 5 هدف مهم زندگی من کدام است. و کدام هدف من از اهداف دیگر من مهمتر است و ترتیب اهداف را رعایت کنید. یعنی هدف یک من از هدف دو من مهمتر است و دو از سه و الی آخر. و فقط هم مهم بودن نیست. یعنی اگر من یک روزی لازم بشود یک هدفی را فدا کنم برای رسیدن به هدفی دیگر، حاضرم هدف دو را فدا کنم تا به هدف یک برسم. یا حاضرم هدف سه را فدا بکنم تا به دو برسم. اما برعکس عمل نمی کنم. اگر دختری در جدول اهداف خودش نوشته باشد که یک: ازدواج و دو: ادامة تحصیل. درست است که ادامة تحصیل برای شما خیلی مهم است ولی چون در اولویت دوم قرار دارد وقتی مانع ازدواج شما با فردی بشود که ایده آل است ولی مخالف ادامة تحصیل شما است، شما ادامة تحصیل را فدا می کنید تا به هدف اول یعنی ازدواج برسید. ولی اگر اولویت برعکس بود بهترین پسر عالم هم که بیاید خواستگاری می گوید نه، چون شرط من این است که می خواهم درس بخوانم و اگر شما مخالف هستید من با شما ازدواج نمی کنم.

بعضی ها می گویند من اول شرط او را قبول می کنم و بعدا می زنم زیرش. ما با هم ازدواج می کنیم و بعد یک جوری او را راضی می کنم. این یعنی چیدن سنگ بنای سقوط برای این زندگی، یعنی شمارش معکوس. که من الان یک وعدة دروغ می دهم  و بعدا.... چنین کاری غلط است.

شروط را باید حتما قبل از ازدواج مطرح بکنید و نه بعد از ازدواج.

 

معرفی دقیق اعضای درجه یک خانواده ها به همدیگر

رفتارها و عادات و خلق و خو و شرایط خانواده خودتان را به طرف مقابل می گویید. مثلا ما در خانواده مان مورد طلاق داریم. مادربزرگ مان با ما زندگی می کند و اتفاقا عادت مادر بزرگ این است که در کار همه دخالت می کند.

اگر بعد از جلسه دوم دختر و پسر و خانواده ها به این نتیجه رسیدند که ما کماکان می خواهیم ادامه بدهیم و هر دو طرف راضی و موافقیم، این مسیر ادامه پیدا می کند.

 

سوال: ممکن است که سوال و جوابهای ما و معرفی خودمان و بیان شرایطمان در جلسه دوم به اتمام نرسد و اینقدر بزرگتر ها گیر بدهند که زود باشید برویم دیر شد و نگذاشتند ما درست صحبتهایمان را بکنیم، آن وقت چکار کنیم؟

جواب: در این صورت ادامة این صحبتها را دختر و پسر می توانند با تلفن با هم داشته باشند. از داخل منزلتان بقیه سوالاتتان و بقیه معرفی خودتان و بقیه شروط خودتان و... را با هم در میان می گذارید. در گفتگوی تلفنی دیگر محدودیت زمانی وجود ندارد و می توانید با قلم و کاغذ نکات لازم را هم یادداشت کنید. و از طرفی بخاطر رفت و آمد نداشتن زیاد با خانواده دختر خواستگاری لو نمی رود.

 

اگر در جلسه دوم خواستگاری به نتیجه رسیدیم که می خواهیم کار ادامه پیدا بکند، مادر و یا خواهر دختر می روند خانه داماد تا آن چه را که خانواده داماد در خانه دختر (عروس) در روز خواستگاری دیده اند خانواده دختر هم ببینند. چون آنها هم حق دارند که از منزل آنها و چیدمان و نوع زندگی آنها مطلع بشوند.

 

نکته: در این مرحله هم خود دختر نباید خانه پسر برود!

علت آن هم این است که هنوز معلوم نیست که شما قرار است با هم زن و شوهر بشوید. فقط احتمال بیشتر شده. ما باید برای ازدواج دخترها خیلی احتیاط کنیم. دختر را باید خیلی عقب نگه داریم. چون دختر ظریف و لطیف و شکننده است. ما باید کاری بکنیم که اگر در هر مرحله ختم به ازدواج نشد دختر کمترین صدمه و آسیب را به لحاظ روحی و روانی و عاطفی ببیند.


سوالاتیکه دختروپسربایدازهم بپرسند:

سوالاتی که دختر و پسر در جلسة دوم خواستگاری باید از هم بپرسند؟

«قسمت دوم»

(ازدواج موفق 42)

دکتر شاهین فرهنگ

سوالهای نوع دهم:

سوالاتی برای اینکه پی به مدیریت اقتصادی او در زندگی ببرید.

نمونه سوالها:

آیا درآمدی دارید؟ (نمی پرسیم که آیا شغلی دارید؟ ممکن است کسی داخل منزل پایان نامه های دانشجویی را تایپ می کند و از این طریق کسب درآمد دارد.)

با درآمدتان چکار می کنید؟

پس اندازی هم دارید؟ یا هر چه که در می آورید را خرج می کنید؟

تا حالا فکر کردید که یک روزی صاحب چیزهای بزرگ بشوید؟ مثل خانه و ماشین.

آیا تا به حال فکر کردید که یک روزی با درآمدتان یک ماشین بخرید؟

این فکر را چطوری هدایت کردید؟ (چه کار خاصی برای محقق شدن این خواسته خودتان انجام دادید؟)

(مثلا ممکن است جواب بدهد من ماهیانه صد هزار تومان پس انداز می کنم که فعلا شده نهصد هزار تومان)

تا حالا شده یک چیز گران قیمت بخواهید و آن را تهیه کنید؟ (یادتان باشد کسانی که دنبال چیزهای گرانقیمت هستند انسانهایی هستند که یک کمی مدیریت اقتصادی خوبی ندارند. ممکن است کسی سوال بکند آیا هر چیز گرانقیمتی بد است؟ می گوییم نه. منظور ما چیزهای گران الکی است.)

شما معمولا چه لباسهایی می خرید؟ (ممکن است جواب بدهد فقط لباسهای مارک دار می خرد. حالا اگر لباس مارک دار نباشد چه اتفاقی می افتد؟ کسی که برای مارک یک لباس، حاضر است چندین برابر قیمت لباسی با همان کیفیت را که آن مارک را ندارد بپردازد مدیریت اقتصادی ندارد.)

بنده با این ایده که کسی جنس گران اما با کیفیت بخرد کاملا موافقم چون خودم هم اینطوری زندگی می کنم. انگلیسی ها می گویند که ما اینقدر پول نداریم که جنس ارزان بخریم! یعنی اینکه یک جنس ارزان بخرم که یک ماه کار کند و دوباره یک ماه دیگر یکی دیگر بخرم. پولم را می دهم یک چیز گران می خرم که یک عمر برایم بماند.

اما باید ببینید که آیا او به دنبال چیزهای خاص و تک و لوکس و منحصر به فرد است. اگر هست مدیریت اقتصادی ندارد.

می توانم بپرسم که شما قرض و بدهی دارید یا نه؟

اگر دارید به چند نفر و چقدر و چرا بدهکار شدید؟

 اگر بخواهید برای کسی کادو بخرید معمولا چه چیزی می خرید؟ (آیا آدمی است که برای یک کادو دادن نصف حقوق یک ماه خودش را می خواهد بدهد و بعد تا آخر برج بگوید که خدایا پول ندارم!! این آدم مدیریت اقتصادی ندارد.)

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

سوالهای نوع یازدهم:

سوال برای پی بردن به میزان صداقت او.

نمونه سوالها:

شما دروغ می گویید؟ چه وقتهایی؟

شما ممکن است یک زمانی در زندگی مشترک به من دروغ بگویید یا چیزی را از من پنهان کنید؟

اگر فکر می کنید آره می شود از الان به من بگویید مثلا چه چیزی ممکن است باشد که شما لازم بدانید بخواهید از من پنهان کنید؟

در پاسخی که به شما می دهد باید به زبان بدن او توجه داشت. به چهره او خوب خوب دقت کنید، چون نشانه هایی در آن هست که به شما خواهد گفت آیا او به شما راست می گوید یا دروغ.

سوالهای نوع دوازدهم:

سوال برای پی بردن به میزان مسئولیت پذیری. (برای پی بردن به بلوغ عقلی و اجتماعی او)

نمونه سوالها:

آیا شما به موقع سر قرارهایتان می رسید؟

انجام چه کارهایی در خانه به عهده شما است؟ دقیقا مسئولیت خاصی در خانه به عهده شما هست؟ (چه دختر باشد و چه پسر فرقی نمی کند)

اگر کسی پیام تلفنی برای شما بگذارد که با من تماس بگیرید، چکار می کنید؟

تا به حال کمکی به کسب درآمد خانه کرده اید؟ چطوری و کی؟

چرا تصمیم گرفتید کمک درآمد باشید برای خانواده تان؟

تا به حال شغل خودتان را عوض کرده اید؟ چرا؟

اگر چیزی را از کسی قرض بگیرید که صدمه ببیند و لطمه بخورد و خراب بشود چکار می کنید؟ (آدمی که مسئول نباشد می گوید: خب چکار کنم می روم می دهم به صاحبش و می گویم ببخشید که شکست!!) این آدم مسئول نیست.

تا حالا از چراغ قرمز رد شده اید؟

اگر خانواده یک کاری را از شما بخواهند و حوصلة انجام آن را نداشته باشید چکار می کنید؟

اگر یک آدم مسنی را ببینید که می خواهد از خیابان رد بشود چکار می کنید؟

سوالهای نوع سیزدهم:

انتظارات از همسر

شما انتظارات خاصی هم از همسرتان دارید؟ من اگر قرار است شریک زندگی شما بشوم می خواهم بدانم شما از من چه چیزهایی می خواهید؟

این یک سوال بیشتر نیست ولی می تواند دریایی از پاسخ را در خودش جای بدهد. که هر کدام از پاسخ ها می تواند در زمینه ای ما حساسیت و دقت ما را بیشتر کند.

سوالهای نوع چهاردهم:

این سوال مال دخترهایی است که درآمد مستقلی ندارند و خانه دار هستند.

باید ببینند این مردی که قرار است کار کند و پول در بیاورد چقدر این دختر را در مسائل اقتصادی همراه می کند؟ یا اینکه اصلا او را به بازی نمی گیرد؟

نمونه سوالها:

ممکن است در زندگی مشترکمان، شما بدون اینکه با من مشورت کنید پولهایتان را هزینه کنید؟

شما اگر بخواهید برای چیزی هزینه کنید آیا با خانمتان هم مسأله را چک می کنید؟ (اگر بگوید لازم ببینم هزینه می کنم نیاز به چک کردن با خانمم نیست، این خیلی خطرناک است.)

ممکن است یک وقت بدون مشورت با من به کسی پول قرض بدهید؟

راستی شما که کار می کنید و یک چیزهایی به زندگی ما اضافه می شود (ماشین دار و یا خانه دار می شویم) اشکالی ندارد که من از شما بپرسم در سند مالکیت زدن آن چه تصمیمی می خواهید بگیرید؟ ( اگر گفت: حالا بگذارید هر وقت خانه دار شدیم بعدا راجع به آن حرف می زنیم) ممکن است سوال کنید که: خب از کجا معلوم به ما دروغ نگه و بعد کار خودش را بکند. جواب اینکه بعدا به شما خواهیم گفت که در عقدنامه این را قید کنید تا او آن را امضاء کند.

با این سوال ها می خواهیم بفهمیم که وقتی داریم صحبت از مالکیت می کنیم آیا شما را به حساب می آورد؟ آدمی که همه چیز  را می خواهد به نام خودش بکند به درد شراکت در زندگی نمی خورد.

شما دارید بیرون منزل کار می کنید، خانم هم دارد داخل منزل کار می کند و هیچ کس این وسط بکار نیست. و اتفاقا برآوردهایی که ما کردیم کاری که یک زن در خانه می کند بسیار بیشتر از کاری است که یک آقا در محل کار خودش می کند. 

سوالهای نوع پانزدهم:

نظر شما در مورد تقسیم وظایف در محیط خانه چیست؟

شما در زندگی مشترک چه وظایفی را بر عهدة زن می دانید و چه وظایفی را بر عهدة مرد؟

اگر راست و پوست کنده گفت که من بیرون کار می کنم و شما توی خانه، چنین ادمی خطرناک است.

سوالهای نوع شانزدهم:

پر توقع بودن یا کم توقع بودن

نمونه سوالها:

از او بپرسید آیا شما در زندگی تان به هر چیزی که می خواستید دست پیدا کردید؟

آیا خانواده ات هر چیزی را خواسته اید برای شما فراهم کرده اند؟

اگر دیدید پاسخ او مثبت است، بسیار خطرناک است. چون با آدمی می خواهیم شریک زندگی بشویم که بسیار پر توقع شده است. چون هر چیزی که می خواسته برایش فراهم شده است.

سوالهای نوع هفدهم:

سوالاتی که بیشتر اطمینان حاصل بکنیم که برون گرا است یا درون گرا. و شدت و اندازة این برون گرایی و درون گرایی چقدر است؟

نمونه سوالها:

شما در یک جمعی مثل مهمانی راحت هستید یا معذب؟

مواقعی که به مهمانی می روید چکار می کنید؟

اگر یک زمانی برای استراحت و تفریح داشته باشید با این زمانتان چکار می کنید؟

خیلی ساده با توضیحی که به شما می دهد مشخص می شود که برون گرا است یا درون گرا.

میانه تان با مطالعه چطور است؟

از او بخواهید که یک جریانی را مثل مسافرت یا برنامه های روزانه برای شما تعریف بکند. وقتی دارد تعریف می کند متوجه می شوید که چقدر به دنیای پیرامون خودش دقت داشته و چقدر به دنیای درون خودش دقت داشته است.

سوالهای نوع هجدهم:

سوال برای اینکه بفهمیم آیا او جهت پذیر است یا انعطاف پذیر؟

اگر مدام حرف و نظرش با نظر اطرافیان عوض بشود و هر دفعه یک چیزی بگوید، الان یک چیزی می گوید و چند دقیقه بعد مادرش یک چیزی می گوید و حرف او هم با گوش دادن به حرف مادر عوض می شود. دوباره برادرش که یک چیزی می گوید حرف او هم عوض می شود.

اگر استقلال رای نداشته باشد جهت پذیر است، اکر برای رای و نظر خودش ارزش قائل هست و صاحب رای و نظر هست ولی روی نظر خودش پافشاری نمی کند و به نظرات دیگران احترام می گذارد این آدم انعطاف پذیر است. جهت گیری در زندگی خیلی بد است چون ما را دچار دردسر و چالش می کند. و انعطاف پذیری بسیار عالی است.

نمونه سوالها:

تا حالا شده نظر دیگران نظر شما را عوض کند؟ کی؟ چطوری؟

می شود یک نمونه برایم بگویید؟

چقدر روی نظرهایتان پافشاری و اصرار می کنید؟

اگر نظرتان صد در صد با نظر بقیه مخالف باشد در چنین مواقعی چکار می کنید؟

پاسخهایی که به شما می دهد مشخص می کند که این ادم جهت پذیر است یا انعطاف پذیر.

سوالهای نوع نوزدهم:

سوالاتی برای اینکه بفهمید طرف شما مکان کنترل درونی دارد یا مکان کنترل بیرونی.

باید سوالاتی را از او بپرسیم که بفهمیم آیا مسئولیت امور را می پذیرد یا می خواهد گردن دیگران بیندازد. این را قبلا توضیح داده ایم.

نمونه سوالها:

مثلا در کنکور قبول نشده از او سوال می کنیم:

می توانم بپرسم شما چرا کنکور قبول نشدید؟

آیا با خواهر و برادرهایتان هم بحث می کنید؟ چرا؟

تو این دعواها بیشتر چه کسی مقصر است و چرا؟

می توانم بپرسم چرا تا الان نتوانسته اید یک شغل ثابتی برای خودتان دست و پا کنید و مدام شغل عوض می کنید؟

و هر سوال دیگری از این قبیل که همراه با چرا باشد تا ببینیم تقصیرها را گردن چه کسی می اندازد.

سوالهای نوع بیستم:

برای پی بردن به اینکه آیا به بلوغ عاطفی رسیده است یا نه.

آیا به کسی از اعضاء خانواده تان ابراز محبت می کنید؟

بیشتر به کدام یک از اعضاء خانواده و چقدر؟

تا حالا شده به یکی از اعضای خانواده تان بگویید دوستت دارم؟ چند بار؟

موقع سال تحویل شما چکار می کنید؟ (کسی که به بلوغ عاطفی رسیده تمام اعضای خانواده را در آغوش می گیرد و می بوسد)

آیا از احساساتتان نسبت به چیزهای مختلف با اطرافیانتان صحبت می کنید؟

اگر می کنید چگونه و چقدر؟ می شود برایم مثال بزنید؟

وقتی عصبانی می شوید چکار می کنید؟

چه وقتهایی حرف دلتان را با دیگران در میان می گذارید؟

سوالاتی از این دست به سادگی ما را با بلوغ عاطفی او آشنا می کند.

سوالهای نوع بیست و یکم:

برای پی بردن به نوع نگاه او به زندگی و درک میزان بلوغ فرهنگی او

از چه کسانی بدتان می آید؟ از چه کسانی خوشتان می آید؟

اگر شخص خاصی را مطرح نمی کند از او بپرسید:

کلا از چه نوع تفکری (بدتان یا خوشتان) می آید؟ از چه نوع نگاه به زندگی و دیدگاهی (بدتان یا خوشتان) می آید؟

فکر می کنید مردم بد هستند یا خوب؟ مردم از نظر شما چطوری اند؟

اگر گفت مردم همه شان دزد و کلاش و پدر سوخته اند، به بلوغ فرهنگی نرسیده است. چون ما در بحث بلوغ فرهنگی به شما گفتیم کسی که به بلوغ فرهنگی رسیده به مردم مثبت نگاه می کند. و مسائل را مثبت تحلیل می کند و سرشار از اشتیاق به زندگی است. دریایی از شور و نشاط و اشتیاق است.

شما خوشبختی را در چه چیزی می دانید؟ هر جوابی که داد از او بپرسید:

چرا شما به این می گویید خوشبختی؟

فکر می کنید چه گروهی از مردم هستند که اشتباه زندگی می کنند؟ چرا؟

جمع بندی سوالات در خواستگاری:

در جمع بندی این بیست و یک گروه سوال، که سوالات آن را خودتان باید بروید طراحی کنید، باید ببینیم پاسخهایی که اینها می دهند و پاسخهایی که از اطرافیانشان خواهیم گرفت و آنچه که در تحقیق بدست آوردیم چقدر با همدیگر همخوانی دارد. اگر دیدیم صادقانه عمل کرده اند برای ادامة مراحل امیدوار می شویم. و اگر دیدیم مطالب را وارونه جلوه داده است و اگر دیدیم یک جورهایی خواسته روی خیلی چیزها سرپوش بگذارد، فکر نمی کنم به چنین شخصی بشود برای ازدواج اعتماد کرد.

پاسخ به چندسوال....

پاسخ به چند سوال

(ازدواج موفق 40)

دکتر شاهین فرهنگ

 

سوال: شما فرمودید که در جلسه اول خواستگاری فقط خانواده ها با هم آشنا می شوند و بعد سه ماه تحقیق صورت بگیرد و در جلسه دوم ابهامات بوجود آمده را مطرح بکنید تا روشن بشود در حالی که خیلی از مطالب در جلسه اول مطرح نشده و ممکن است در جلسه دوم برای اولین بار مطرح بشود و بعد بفهمیم که ما به درد هم نمی خوریم در این صورت سه ماه بیخود این وسط از بین رفته!

دوست من! من گفتم در جلسه اول خواستگاری کلیاتی مطرح می شود: مثل وضع خانه، زندگی، شغل، درآمد، سطح سواد و .... اینها چیزهایی است که در جلسه اول گفته شده است. اینکه آیا خانه دارید یا ندارید، سوالی است که در جلسه اول خواستگاری باید بپرسید. اگر ما در جلسه اول درباره خانه صحبت نکرده بودیم چطوری می گفتند مشکل مسکن حل است؟ پس یک چیزی در جلسه اول پرسیده ایم و پاسخی گرفته ایم که در جلسه دوم مجددا مطرح می کنیم. و بعد وقتی می رویم تحقیق می کنیم، خیلی چیزها برای ما باز می شود. ما در تحقیق متوجه خیلی از ابهامات می شویم. گاهی وقتها ما یک هفته تحقیق می کنیم و به این نتیجه می رسیم که ادامه ندهیم. چرا شما همه را تا خانة آخر می روید؟ فکر می کنید هر خواستگاری که می خواهد بیاید سه ماه باید وقت بگذارید!! گاهی وقتها فردا شب خواستگاری جواب رد می دهید (چه خانواده دختر و چه پسر) گاهی هم وارد سیکل سه ماه تحقیق می شویم. این مثل اختلاف سن می ماند که من گفتم اختلاف سن 5 تا 7 سال، ولی هر چه به سی سال نزدیک می شویم این اختلاف سن کمتر باید بشود. درست است که من گفتم سه ماه تحقیق ولی ما یا باید تا ته سه ماه را بریم و یا اوایل یا وسطهای کار به این نتیجه می رسیم که به درد هم نمی خوریم. شما ممکن است در هفته اول تحقیق به نکته ای برخورد کردید که فهمیدید اصلا ارزش ندارد که با این خانواده وصلت بکنید. سه ماهی که گفتیم در صورتی است که ما هر چه که جلوتر می رویم و تحقیقات می کنیم و از منابع اطلاعات می گیریم خیالمان قرص تر بشود که ما تحقیقات را ادامه بدهیم. نه اینکه وقتی فهمیدیم به درد هم نمی خوریم الکی سه ماه تحقیق کنیم چون «فرهنگ» گفته سه ماه باید تحقیق کرد! مسیری که ما داریم به شما آموزش می دهیم مسیری است که تحقیقا (یا تقریبا نزدیک به احتمال بالا منجر) به ازدواج می شود. دیگر دومی و سومی در کار نیست. ما دقت هایی را می کنیم که آرام آرام برویم به سمت ازدواج. نه اینکه فکر کنید مگر حالا چند تا خواستگار می آید که برای هر کدام سه ماه وقت بگذاریم و به همه هم جلسه دوم باید شام بدهیم!!!

 

سوال: آقای فرهنگ شما خیلی قاطعانه وقتی یک مورد اختلاف بین خانواده ها باشد می گویید که اینها به درد ازدواج با هم نمی خورند در صورتی که برایند کلی را اگر حساب کنیم در خیلی جهات به هم میخورند.

وقتی پرونده های طلاق را در دادگاه ها برسی می کنم و علت طلاق را با خانمها و آقایان مصاحبه می کنیم و از خودشان می پرسیم چی شد که کارتان به طلاق رسید؟ وقتی در شوراهای حل اختلاف حرف هر دو طرف را گوش می کنیم، وقتی ده ها و صدها مشاوره دختر و پسر قبل و حین و بعد از ازدواج سراغ ما می آیند. وقتی یک تعدادی با من مشورت می کنند و یک تعداد با استاد و دکتری دیگر و حرفهایمان را با هم همکاسه می کنیم و در جلسه با هم همفکری می کنیم، وقتی یک چیزهایی را در کتابهای دانشگاهی می خوانیم (که تا چیزی سالها برسی علی نشده باشد در این کتابها نمی نویسند) وقتی می بینیم صراحتا در آیات و روایات ما بر روی موضوعاتی تاکید شده که باید این بشود و آن نشود. و وقتی همة اینها را کنار هم می گذارم می بینم که باید قاطعانه بگویم نه!! ممکن است سوال کنید آیا اینکه شما قاطعانه جواب می دهید «نه» و یا «بله» استثناء پذیر نیست؟

آنچه که ما می گوییم یک شاخه از علوم انسانی است. من ریاضیات درس نمی دهم که بگویم دو ضربدر دو می شود چهارتا و مو هم لای درز آن نمی رود!! یا علوم تجربی هم نیست که قواعد ثابتی داشته باشد. علوم انسانی یک دریای مواج شناور است. شما می بینید که 15 تا نظریه پرداز بزرگ اقتصادی هرکدام یک نظریه می دهند. یکی می گوید از این راه تورم مهار می شود و دیگری می گوید اتفاقا از این راه تورم دو برابر می شود! پس تکلیف ما این وسط چیست؟ چون علم انسانی است و در علم انسانی نظرات متعددی وجود دارد. در علم ما هیچ چیزی قطعی صد درصد نیست. ولی ما آن چیزی را به عنوان قطعی مطرح می کنیم که قرائن و شواهد و علم و تجربیاتمان ما را به نزدیک صد درصد رسانده باشد. ولی ممکن است استثنائی هم وجود داشته باشد. ممکن است کسی خارج از این قاعده هم عمل کرده باشد و موفق هم شده باشد طبیعی است چون علم، علم انسانی است و این علم شاخه و حاشیه خیلی می پذیرد. ولی قطعیتی که عرض کردیم بخاطر دلایلی بود که عرض کردم. می خواهیم آمار طلاق را کم و کم و کم بکنیم. و می خواهیم اطمینانمان را برای ازدواج موفق بیشتر و بیشتر بکنیم.

 

سوال: در صورت معتاد بودن یکی از بستگان درجه یک مثل پدر، چه موقع باید این مسأله را مطرح کرد؟ آیا همة اعضای خانوادة پسر در جریان قرار بگیرند؟

جواب: در این جلسه در مورد این موضوع صحبت خواهیم کرد. بله همه باید در جریان قرار بگیرند و نه فقط خود پسر.

 

سوال: با روشی که شما برای تحقیق گفتید اگر در خانواده ای یک نسل  خطا و اشتباهی انجام بدهد دامن همة نسلها را می گیرد.

جواب: من کی گفتم اگر مثلا شما رفتید تحقیق و گفتند پسرعموی خواستگار فلان خلاف را کرده حالا شما با آن خواستگار ازدواج نکنید؟ من گفتم همة نسل در نسل شما باید زیر تیغ تحقیق قرار بگیرد؟ تحقیق فقط روی خانواده انجام می شود. روی خود دختر یا پسر و روی پدر و مادر و خواهرها و برادرهایش. همین. ما کاری نداریم به اینکه در هفت پشت اینها چه اتفاقاتی افتاده.

منبع مناسب برای تحقیق

دوم: منابع مناسب برای تحقیق

دکتر شاهین فرهنگ

در تحقیق ما باید از هفت منبع دربارة آن پسر یا دختر و خانواده اش پرس و جو بکنیم.

اول: ساکنین محلی که آنجا زندگی می کند.

و اگر اینها در چند ماه گذشته به این محل آمده اند حتما محل قبلی را هم که در آنجا سکونت داشته اند را هم باید ببینیم چون ممکن است 6 ماه است که اینجا هستند و ساکنین محلة قبلی اینها را خیلی بیشتر می شناسند تا محلة جدید.

دوم: کسانی که با آنها وصلت کرده اند.

مثل عروس و داماد خانواده.

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

سوم: بستگان آنها.

کسانی که سببی با اینها قوم و خویش نشده اند بلکه نسبت فامیلی با آنها دارند.

چهارم: همکاران او در محیط کار.

(چه بالا دستها و چه پایین دستها)

پنجم: همکلاسی ها و معلم ها و کادر محل تحصیل.

و اگر دانشجو باشد هم دانشگاه و هم پیش دانشگاهی و هم دبیرستان. نگویید سخت می گیرید. می خواهم درست ازدواج کنید و بعدا پشیمان نشوید.

ششم و هفتم: دوستان و دشمنان او.

(در خصوص تحقیق از دوستان و دشمنان در شماره 23 ازدواج موفق توضیح مفصل خواهیم داد)

سوال: اینها را از کجا باید گیر بیاوریم برای تحقیق؟

جواب:

همسایه هایشان که مشخص اند. اگر هم از محل دیگری آمده اند می پرسیم که ببخشید محل قبلی شما کجا بوده است می خواهیم برویم تحقیق. (ما که با کسی تعارف نداریم). کسانی که با آنها وصلت کرده اند و بستگان نزدیکشان را از خودشان می پرسیم که لطف کنید چند نفر از بستگانتان را به ما اسم و تلفن بدهید. برای محل کار و تحصیل هم فقط ازش می پرسیم کجا درس خواندی و کجا کار می کنی. (نمی گوییم در محل کارتان شما چند نفر را معرفی کنید) بلکه خودمان باید آدمها را پیدا کنیم. دوستها و دشمنان او را هم از طریق کمین و پرس و جوی محلی و تعقیب می فهمیم. مشخص است که با چه کسی دعوا دارد و با چه کسی رفیق است.http://ab-ojeparvaz.mihanblog.com/post/195


دوستیهای قبل ازازدواج

برای شناخت طرف مقابلمان در ازدواج سه راه وجود دارد.

اول: دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج

دوم: تحقیق

سوم: خواستگاری

راه اول

«دوستی های قبل از ازدواج»

دختر و پسر با هم رفیق بشوند. که این روش کاملا غلط است. آیا اگر دختر و پسر برای ازدواج با هم دوست بشوند و برای اینکه یکدیگر را بشناسند که بعد ازدواج بکنند. خوب است؟ پس بحث ما فقط ارتباط و دوستی دختر و پسر به قصد ازدواج است و نه صرف دوستی های و روابط دختر و پسر با هم. ما می گوییم این دوستی های بین دو جنس مخالف به قصد ازدواج غلط است.

 

«آثار سوء دوستی های قبل از ازدواج:»

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

اول:

 جاذبه ها مانع دیدن معایب طرف مقابل می شود.

اینقدر محو در او می شویم که دیگر خیلی چیزها را نمی بینیم.

رسول اکرم (ص): دوست داشتن یک چیز انسان را کر و کور می کند.

به من می گویند که طرف شما عیب دارد اما ما نمی پذیریم و به سادگی از کنار او عبور می کنیم.

اگر بر دیدة مجنون نشینی     به غیر از خوبی لیلی نبینی

طرف برای شما می شود سراپا حسن. در این دوران دوستی شما اصلا نمی توانید او را بشناسید. تعلق خاطر آفت یک شناخت درست است. دوستی دختر و پسر دور از چشم خانواده ها و یواشکی و برای شناخت برای ازدواج همچون نگاه کردن در نور افکن می ماند (که بعد از آن چشم دیگر چیزی را جز نور نمی بیند.) یعنی وقتی خواستی شخصیت او را تحلیل بکنی فقط نور می بینی.

دوستیهای یواشکی به قصد ازدواج را من رد می کنم نه یک چیزی که در چهارچوب خانواده ها است.

اول ببین مال تو است بعد به او دل ببند، نه اینکه به او دل ببندی بعد تازه فکر کنی که آیا مال تو هست یا نیست.

 

دوستان هیچ عیبی ندارد که کسی بخوابد، اما خیلی عیب دارد که آدمها خودشان را به خواب بزنند. وقتی می گویم تو دوستی دختر و پسر (که یواشکی و برای ازدواج است) آنقدر محو طرف می شوی که دیگر ایرادهای او را متوجه نمی شوی وقتی هم ایرادهای او را به تو می گویند خودت را به خواب می زنی. مثلا به او می گویم فلان مشکل را دارد می گوید همة مردها اینطوری اند. وقتی دختر و پسر با هم رفیق شدند خودشان را به خواب می زنند و معایب را نمی بینند و کار جلو می رود بعد درگیر احساسی می شوند بعد .....

 

دوم:

 در مدت این دوستی بیشتر این رفتارها مصنوعی است.

هر کدام برای آن یکی فیلم بازی می کند، نقاب می زند، ادا در می آورد. برای همدیگر تأتر بازی می کنیم. دختر تو خانه با مادرش خیلی بی ادبانه حرف می زند اما جلوی دوست پسرش اینقدر مودب و رمانتیک حرف می زند. یا پسره تو خانه دست به سیاه و سفید نمی زند اما برای دوست دخترش هر کاری بگوید سریع می کند.

در این زمان همة ما مودب تر و مرتب تر معطر تر و.... می شویم. چون که قرار است برای هم فیلم بازی کنیم. چون قرار است به دل هم بنشینیم. دوست من شما با فیلم بازی کردن یک نفر می خواهید او را بشناسید؟

سوم:

 به شدت زمینة وسوسه و حضور شیطان در این روابط پر رنگ است.

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: هر جا یک دختر و پسر و زن و مرد نامحرمی با هم در خلوتی باشند سومین آنها شیطان است.

 

غیر از این نیست که ما هر چه قدر که رفت و آمدمان بیشتر می شود صمیمی تر می شویم. جالب اینجاست که وقتی به آنها می گوییم این کارتان درست نیست می گویند حواسمان هست. آمارها نشان می دهد که درصئ بالایی از کسانی که در شمال یا جنوب در دریا غرق می شوند از شناگران ماهر هستند. پس چرا غرق می شوند؟ از ساحل دور می شود و هر چه خانواده و دوستهایش به او می گویند نرو می گوید حواسم هست! بعد هم غرق می شود.

 

یکی از این آسیبها این است که شیطان در آن بصورت پر رنگ حضور دارد. و کار به جاهای خیلی بد می کشد. تازه آنهایی هم که تو این وادی ها نیستند به این کارها کشیده می شوند.

به من می گویند که رابطة ما پاک پاک است. اما اصلا شماها که گیر می دهید به خودتان هم شک دارید.

 

من نه به خودم شک دارم و نه به شماها! من به پاکی تک تک شماها ایمان دارم و خدا را هم گواه می گیرم چون اگر پاک نبودید که الان توی کلاس ازدواج ننشسته بودید می رفتید توی خیابان و یک کارهای دیگر می کردید. من به پاکی شماها شک ندارم ولی به شیطنتهای شیطان شک دارم. آنهایی که می گویند آقای فرهنگ ما حواسمان هست و اینقدر سخت نگیرید. سوال من این است که آیا شماها از علی بالاتر هستید؟ از موسی بالاتر هستید؟ از یوسف بالاتر هستید؟ از مریم بالاتر هستید؟ اگر هستید بگویید!

 

علی (ع) به خانمهای جوان سلام نمی کردند، می فرمودند می ترسم از صدایشان خوشم بیاید و گناه کنم. البته رسول الله (ص) چون سنشان بالاتر بود سلام می کردند اما حضرت علی (ع) جوان بودند.

موسی (ع) به دختران شعیب می گوید شما پشت سر من راه بیایید و بگویید خانه تان از کدام طرف است.

 

خدا در قرآن سورة یوسف (ع) آیة 24 دربارة جریان یوسف و زلیخا (که زلیخا هفت تا در را می بندد و خودش را به یوسف عرضه می کند) خداوند می فرمایند: که اگر ما مراقب یوسف نبودیم ممکن بود خطا کند. منِ خدا هواشو داشتم وگرنه ممکن بود خطا کند. اینجا کسی از یوسف هم قوی تر است؟

مریم مقدس (ع)، سورة مریم آیة 18، وقتی جبرئیل به شکل یک جوان زیبا روی جلوی مریم ظاهر می شود که بشارت عیسی را بدهد مریم (ع) خودشان را جمع می کنند و می ترسند و می فرمایند من از دست تو به خدای رحمان پناه می برم.

یعنی ما از حضرت مریم (ع) قوی تر هستیم؟

موارد بسیار زیادی داریم از دوستی های دختر و پسر که به قصد آشنایی برای ازدواج شروع شده و بعد به روابط جنسی کشیده شده.

 

چهارم:

 عدم اعتماد و اطمینان.

ما تازه یکی دو سال که از ازدواجمان می گذرد و آن گرما و هیجان و شور و شوق که تمام می شود تازه یادمان می افتد که به هم شک کنیم. مثلا دوست پسر و دوست دختری بوده اند که با هم هم ازدواج کرده اند. حالا بعد از دو سال می پرسد: ببین تو که آن موقع با من دوست بودی با کس دیگری دوست نبودی؟ من از کجا به تو اعتماد کنم که الان دوست نداشته باشی؟ تو وقتی دور از چشم خانواده ات با من رفیق شدی شاید الان هم دور از چشم من با دو تای دیگر رفیق بشوی.

پنجم:

 تضمینی وجود ندارد که یک دوستی به نیت ازدواج حتما به ازدواج ختم بشود.

اگر این دوستی به ازدواج ختم نشد احساس حقارت و لطمة روحی و روانی که مخصوصا برای دختر هست را چه کسی می خواهد جبران بکند؟ ما تو تا انسان هستیم (سیب زمینی که نیستیم) احساس و عاطفه و روح و روان داریم. اگر ما به نیت ازدواج با هم دوست شدیم (که هزاران مورد از این دوستی ها به ازدواج ختم نشده) و از هم جدا شدیم، لطمة روحی و روانی و گوشه گیری و افسردگی ها را چه کسی می خواهد درست کند؟

ممکن است کسی سوال کند که من موردهایی را می شناسم که دختر و پسر قبل از ازدواج با هم دوست بودند و حالا هم چندین سال است با هم ازدواج کرده اند و خیلی هم با هم خوب هستند و هیچ مشکلی ندارند؟

جواب: بله ممکن است استثناء هایی هم وجود داشته باشد ولی هیچ وقت استثناء کلیت یک چیز را نقض نمی کند. ممکن است ده درصد دوستی های دختر و پسر که به قصد ازدواج هم هست به ازدواج منتهی بشود و اتفاقا خوشبخت هم بشوند ولی این باعث نمی شود که ما این همه آمار (حدود نود درصد) را نادیده بگیریم که این دوستی ها چیزی جز آبرو ریزی و بدبختی نداشته است.

هر رابطه ای سه مرحله دارد:

1) مرحلة نوپا :

حدودا سه ماه اول رابطه را می گویند. و اصلا آرام آرام رابطه در حال شکل گیری است.

2) مرحلة در حال رشد:

بین سه تا شش ماه رابطه در حال رشد است. ما نسبت به همدیگر احساس پیدا می کنیم. و درگیری عاطفی بین ما پیش می آید.

 3) مرحلة جدی:

که بعد از شش ماه این رابطه وارد مرحلة جدی می شود. و نسبت به هم وابستة عاطفی می شوند. و بعد از شش ماه اگر رابطه ای بخواهد قطع بشود (چون یک رابطة کاملا جدی است) لطمه خوردن روحی و روانی بلا شد در آن اتفاق می افتد. حالا تازه شما ببینید که یکی از این دو تا بخواهد ازدواج هم بکند. چون در عشق اول خودش با شکست روبرو شده معلوم نیست در عشق دوم خودش بتواند موفق باشد و زندگی خوبی را آغاز بکند.

ششم:

گاهی وقتها اگر دختر و پسر نتوانند با هم ازدواج کنند حتی اگر نیت آنها ازدواج باشد در حالت کما فرو می روند و می گویند که دیگر ازدواج نمی کنم و از هر چه مرد است بدم می آید. یا اگر مرد باشد می گوید از هر چی زن است متنفرم. یا حتی دیده شده که تصمیم به انتقام می گیرد از هر جنس مخالف. چون این یکسال با من دوست بود و من را رها کرد و با من ازدواج نکرد من هم می خواهم ا تمام آنها انتقام بگیرم.

برای فراموش کردن این درد بعضی ها به مواد مخدر روی می آورند و بعضی ها دست به خودکشی می زنند. بعضی ها از خانه فرار می کنند. بعضی ها سعی می کنند آبروی ان طرف را با عکسهای خصوصی او ببرند. بعضی اسید پاشی می کنند و ..

سوال: اگر آقایی سربازی نرفته باشد ازدواج با او را پیشنهاد می کنید؟

جواب:

اگر آقایی به دلیل ادامة تحصیل سربازی نرفته منعی در ازدواج با او نیست. مثلا من بلافاصله بعد از دیپلم لیسانس قبول شدم و بعد هم فوق لیسانس. در این منعی نیست. اگر هم سربازی برود با سرباز عادی فرق می کند. سربازی او حالت اداری دارد.

سوال: اگر خانواده ها از دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج مطلع باشند دیگر دوستی آنها اشکالی ندارد؟

جواب:

اصلا ما این دوستی را به کل قبول نداریم. چه خانواده در جریان باشند و چه نباشند. چون راه شناخت این نیست.

هفتم:

ما وقتی با یک نفر دوست می شویم به نیت ازدواج و مخصوصا اگر بخواهیم آن را پنهان بکنیم ذهنمان درگیر می شود. و در این درگیری از خیلی از کارها باز می مانیم. مثلا دختر یا پسر دانشجو است می خواهد درس بخواند و آخر ترم است به جزوه اش که نگاه می کند عکس رخ یار را می بیند.

نکته: وقتی با این مواردی که دوست دختر دوست پسر هستند حرف می زنیم و از معایب این کار می گوییم به ما می گویند مال من با بقیه فرق می کنم!

هشتم:

اگر این رابطه منجر به ازدواج نشود و یکی از اینها با کس دیگری ازدواج بکند همیشه بعد از ازدواج خطر برگشت به سمت قبلی وجود دارد. خطر اینکه فیلش یاد هندوستان بکند وجود دارد. و مدام هم همسرش را با آن قبلی (چه دختر و چه پسر) مقایسه می کند. و معلوم است که بازنده همسر اوست. مثلا فرض کنید این شخص بازیگر یک پسر است که مدام برای دوست دخترش کادوهای جورواجور می خریده، اس ام اس های عاشقانه هر روز می داده، (چون می خواست آن رابطه ادامه پیدا بکند) حالا این دختر رفته با کس دیگری ازدواج کرده و دیگر از این کادوها به آن شکل افراطی خبری نیست خب معلوم است که بازندة در این میان دختر است که از همسر خود دلسرد می شود.

این دوستی ها خطرناک است. اگر منجر به ازدواج نشود ممکن است دوباره بخواهد رابطه برقرار بشود.

 

نهم: از دست رفتن موقعیتهای خوب

آقای محترمی که با یک خانم دوست هستی و خانم محترمی که با یک آقا دوست هستی، فرض می کنیم که نیت شما هم صد در صد ازدواج است. بهترین موارد برایت می آیند خواستگاری و یا می خواهند ببرندت خواستگاری ولی زیر بار نمی روی و به خانواده می گویی من اصلا قصد ازدواج ندارم چون یک نفر دیگر در ذهن تو است. و در نتیجه عالی ترین موقعیت ها از دست تو می روند.

 

دهم: زیر سوال رفتن شأن و شخصیت دختر برای پسر

می دانید چرا؟ پسر می گوید مگر این اصل و نصب و خانواده و رگ و ریشه نداشت؟ من همینطوری گفتم پیشنهادم ازدواج است و قبول کرد! گفتم خانواده تان از موضوع مطلع نشوند تا ما خوب همدیگر را بشناسیم و او گفت باشد! نکند ریگی به کفش دختر است؟ معمولا در این زمینه این پسر ها هستند که به دخترها شک می کنند.

 

دهم: دروغگویی به خانواده

دوستان یک رابطه خرج دارد، همین طور مفت و مجانی که نیست بالاخره باید یک هزینه هایی برای همدیگر بکنیم قرار است با هم برویم و بیاییم و خانواده هم نفهمد. تا کی می توانی بگویی می روم خانة همکلاسی ام؟  مثلا گوشی موبایل را همه جا حتی توی حمام با خودش می برد! زیر پتو چند ساعت پیامک می دهد! قبض موبایل بالا می رود. این رفتارها باعث مشکوک شدن و بعد لو رفتن شما می شود. باعث آبرو ریزی و درگیری می شود. تا کی می خواهیم به خانواده دروغ بگوییم. بالاخره کافی شاپ رفتن خرج دارد. هر روز دستمان را جلوی خانواده دراز می کنیم برای پول. خب برای چی می خواهی؟ طرف برای تامین هزینة این عشقش پنهانش پول از جیب بابایش بر می دارد  و یا دختر النگوهایش را می فروشد و می گوید گم شدند!

 

سخن آخر در این باره:

دوستان فرض کنید در یک سالن بزرگ بیش از ده هزار نوع از بهترین غذا ها را قرار داده اند و گفته اند که مفت و مجانی بروید بخورید ولی در یکی از این ظرفهای غذا یک سم بسیار کشنده وجود دارد که بلافاصله بعد از خوردن خواهید مرد، آیا هیچ عقل سالمی به خودش اجازه می دهد که لب به یکی از ایمن ظرفهای غذا بزند؟ فرض می کنیم همة پسرها ماه و همة دخترها گل ولی توی هر ده هزار تا از اینها یکیشان همان ظرف سم است که اگر بخواهی با او رابطة دوستی برقرار کنی می خواهد سوء استفاده کند. می خواهد تو را بدبخت کند. می خواهد تو را به بیراهه ببرد.

عقل سالم می گوید اگر در بین کل دختر و پسرهای اصفهان یکیشان است که می خواهد به قصد ازدواج از تو سوء استفاده کند؛ با هیچ کدام از آنها دوست نشو! پس ما این رابطه را توصیه نمی کنیم.

 

سوال: ما قبل از کلاس شما این رابطه را برقرار کرده ایم و مدتها هم هست که با هم دوست هستیم و همه جوره هم همدیگر را امتحان کرده ایم و حتما هم می خواهیم با هم ازدواج کنیم همدیگر را هم نمی توانیم ترک کنیم پس لطفا یک راه کار بدهید!

جواب:

بلافاصله جریان را بیاندازید در کانال خانواده ها. ببینید شتر سواری دولا دولا نمی شود! دختر خانم ها شما ها باید این جا عمل کنید. به آقا پسر می گویید ما کلی مدت است که با هم دوست هستیم و همه جوره هم من را امتحان کرده ای و خودت هم مدعی هستی که همه جوره من را پسندیدی؛ از الان به بعد رابطه مان قطع تا خانواده ات برای خواستگاری تشریف بیاورند. اگر بهانه آورد بدانید که دارد دروغ می گوید. پس اگر این رابطه را هم داشتید قطع کنید تا خواستگاری صورت بگیرد. و وقتی هم خواستگاری انجام شد هیچ کدام از دختر و پسر نباید چیزی در مورد دوستی قبل از ازدواجشان به پدر و مادرشان بگویند. می دانید چرا؟ چون پدر و مادر تا بشنوند که شما قبلا دوست بوده اید می گویند نه.

منبع:

http://ab-ojeparvaz.mihanblog.com