زندگی زیبا{ازدواج}
زندگی زیبا{ازدواج}

زندگی زیبا{ازدواج}

مسافر

معرفی دقیق دختروپسردرجلسه دوم خواستگاری

معرفی دقیق دختر و پسر به همدیگر در جلسه دوم خواستگاری

(ازدواج موفق 43)

دکتر شاهین فرهنگ

تا الان دغدغه ما شناختن طرف مقابل خودمان بود. سوال می کردیم که با او آشنا بشوم. و در این قسمت دوم ما می خواهیم خودمان را به طرف مقابلمان بشناسانیم. در این بخش هر کسی باید به وضوح و دقیق و جزئیات بگیوید که من چه کسی هستم. من وقتی به وضوح خودم را معرفی می کنم و ویژگیهای مثبت و منفی خودم را می گویم، در واقع دارم یک امکانی را به نفر دوم می دهم. که برود برسی کند و ببیند آیا می تواند با چنین آدمی زندگی مشترک داشته باشد. چنین روحیه ای را می پسندد یا نه؟

در این قسمت از جلسه هر کس روحیات، رفتار، منش، سلیقه و عادت های خودش را به طرف مقابل می گوید. این کار را دوست دارم، از فلان کار بیزارم اهل مسافرت و مهمانی هستم یا نیستم. پر خوابم یا کم خوابم، از این چیزها خوشم می آید و از این چیزها بدم می آید. اعتقادات من اینهاست. نوع نگاه من به زندگی اینگونه است. محاسن و معایب خودم را می گویم. اینکه چه چیزهایی برایم مهم است و چه چیزهایی برایم کم اهمیت است.

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

 

سوال: آیا چادر می تواند نشان دهندة مؤمن بودن و پاک بودن یک دختر باشد؟

جواب: نخیر. می تواند یک نفر چادری باشد و پاک نباشد که فرمول نشان می دهد که خیلی از چادری ها پاک هستند. بر عکس آن هم هست می تواند باشد، خیلی ها چادری نیستند و پاک هستند. مثلا بعضی از خانواده ها اصرار دارند که باید دختر چادری برایت بگیرم.چون فکر می کنند چادری ها حتما آدم خوبها هستند. و پسر هم در حال و هوای دیگری است و اصرار دارد که من زن مانتویی می خواهم خانواده ها پافشاری نکنند. بگویید من می خواهم برای شما یک دختر پاک و مومن و سالم بگیرم.

 

بیان شرایط و خواسته های دختر و پسر به همدیگر در جلسه دوم خواستگاری

هر کدام از ما خواسته هایی داریم. مثلا دختر می گوید که من حتما می خواهم ادامه تحصیل بدهم و یکی از شروط من این است که بگذارید بعد از ازدواج درسم را بخوانم. و بعد می خواهم حتما شاغل باشم. پسر می گوید من یکی از شرط هایم این است که من زن خانه دار می خواهم و می خواهم حتما خانمم توی خانه باشد و به خانه برسد. من وقتی می آیم خانه غذا گرم باشد و.... وقتی ما شرایط مان را برای همدیگر بیان می کنیم می بینیم که شرایط من با شرایط او سازگار نیست.

 

سوال: ممکن است من شرطم را بگویم اما ببینم اینقدر طرف مقابلم خوب است که بخواهم از شرطم کوتاه بیایم. من می گویم که می خواهم ادامه تحصیل بدهم و او می گوید که همسر خانه دار می خواهم، بعد من می بینم که همه چیز این آدم ایده آل است من از ادامة تحصیل خودم می گذرم.

جواب: دوستان ما در بحث هایمان در مورد موفقیت یک نکته ای را گفتیم و آن اینکه هدفهایتان را در زندگی تعیین کنید و جدول بکشید و بگویید 5 هدف مهم زندگی من کدام است. و کدام هدف من از اهداف دیگر من مهمتر است و ترتیب اهداف را رعایت کنید. یعنی هدف یک من از هدف دو من مهمتر است و دو از سه و الی آخر. و فقط هم مهم بودن نیست. یعنی اگر من یک روزی لازم بشود یک هدفی را فدا کنم برای رسیدن به هدفی دیگر، حاضرم هدف دو را فدا کنم تا به هدف یک برسم. یا حاضرم هدف سه را فدا بکنم تا به دو برسم. اما برعکس عمل نمی کنم. اگر دختری در جدول اهداف خودش نوشته باشد که یک: ازدواج و دو: ادامة تحصیل. درست است که ادامة تحصیل برای شما خیلی مهم است ولی چون در اولویت دوم قرار دارد وقتی مانع ازدواج شما با فردی بشود که ایده آل است ولی مخالف ادامة تحصیل شما است، شما ادامة تحصیل را فدا می کنید تا به هدف اول یعنی ازدواج برسید. ولی اگر اولویت برعکس بود بهترین پسر عالم هم که بیاید خواستگاری می گوید نه، چون شرط من این است که می خواهم درس بخوانم و اگر شما مخالف هستید من با شما ازدواج نمی کنم.

بعضی ها می گویند من اول شرط او را قبول می کنم و بعدا می زنم زیرش. ما با هم ازدواج می کنیم و بعد یک جوری او را راضی می کنم. این یعنی چیدن سنگ بنای سقوط برای این زندگی، یعنی شمارش معکوس. که من الان یک وعدة دروغ می دهم  و بعدا.... چنین کاری غلط است.

شروط را باید حتما قبل از ازدواج مطرح بکنید و نه بعد از ازدواج.

 

معرفی دقیق اعضای درجه یک خانواده ها به همدیگر

رفتارها و عادات و خلق و خو و شرایط خانواده خودتان را به طرف مقابل می گویید. مثلا ما در خانواده مان مورد طلاق داریم. مادربزرگ مان با ما زندگی می کند و اتفاقا عادت مادر بزرگ این است که در کار همه دخالت می کند.

اگر بعد از جلسه دوم دختر و پسر و خانواده ها به این نتیجه رسیدند که ما کماکان می خواهیم ادامه بدهیم و هر دو طرف راضی و موافقیم، این مسیر ادامه پیدا می کند.

 

سوال: ممکن است که سوال و جوابهای ما و معرفی خودمان و بیان شرایطمان در جلسه دوم به اتمام نرسد و اینقدر بزرگتر ها گیر بدهند که زود باشید برویم دیر شد و نگذاشتند ما درست صحبتهایمان را بکنیم، آن وقت چکار کنیم؟

جواب: در این صورت ادامة این صحبتها را دختر و پسر می توانند با تلفن با هم داشته باشند. از داخل منزلتان بقیه سوالاتتان و بقیه معرفی خودتان و بقیه شروط خودتان و... را با هم در میان می گذارید. در گفتگوی تلفنی دیگر محدودیت زمانی وجود ندارد و می توانید با قلم و کاغذ نکات لازم را هم یادداشت کنید. و از طرفی بخاطر رفت و آمد نداشتن زیاد با خانواده دختر خواستگاری لو نمی رود.

 

اگر در جلسه دوم خواستگاری به نتیجه رسیدیم که می خواهیم کار ادامه پیدا بکند، مادر و یا خواهر دختر می روند خانه داماد تا آن چه را که خانواده داماد در خانه دختر (عروس) در روز خواستگاری دیده اند خانواده دختر هم ببینند. چون آنها هم حق دارند که از منزل آنها و چیدمان و نوع زندگی آنها مطلع بشوند.

 

نکته: در این مرحله هم خود دختر نباید خانه پسر برود!

علت آن هم این است که هنوز معلوم نیست که شما قرار است با هم زن و شوهر بشوید. فقط احتمال بیشتر شده. ما باید برای ازدواج دخترها خیلی احتیاط کنیم. دختر را باید خیلی عقب نگه داریم. چون دختر ظریف و لطیف و شکننده است. ما باید کاری بکنیم که اگر در هر مرحله ختم به ازدواج نشد دختر کمترین صدمه و آسیب را به لحاظ روحی و روانی و عاطفی ببیند.