زندگی زیبا{ازدواج}
زندگی زیبا{ازدواج}

زندگی زیبا{ازدواج}

مسافر

معرفی دقیق دختروپسردرجلسه دوم خواستگاری

معرفی دقیق دختر و پسر به همدیگر در جلسه دوم خواستگاری

(ازدواج موفق 43)

دکتر شاهین فرهنگ

تا الان دغدغه ما شناختن طرف مقابل خودمان بود. سوال می کردیم که با او آشنا بشوم. و در این قسمت دوم ما می خواهیم خودمان را به طرف مقابلمان بشناسانیم. در این بخش هر کسی باید به وضوح و دقیق و جزئیات بگیوید که من چه کسی هستم. من وقتی به وضوح خودم را معرفی می کنم و ویژگیهای مثبت و منفی خودم را می گویم، در واقع دارم یک امکانی را به نفر دوم می دهم. که برود برسی کند و ببیند آیا می تواند با چنین آدمی زندگی مشترک داشته باشد. چنین روحیه ای را می پسندد یا نه؟

در این قسمت از جلسه هر کس روحیات، رفتار، منش، سلیقه و عادت های خودش را به طرف مقابل می گوید. این کار را دوست دارم، از فلان کار بیزارم اهل مسافرت و مهمانی هستم یا نیستم. پر خوابم یا کم خوابم، از این چیزها خوشم می آید و از این چیزها بدم می آید. اعتقادات من اینهاست. نوع نگاه من به زندگی اینگونه است. محاسن و معایب خودم را می گویم. اینکه چه چیزهایی برایم مهم است و چه چیزهایی برایم کم اهمیت است.

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

 

سوال: آیا چادر می تواند نشان دهندة مؤمن بودن و پاک بودن یک دختر باشد؟

جواب: نخیر. می تواند یک نفر چادری باشد و پاک نباشد که فرمول نشان می دهد که خیلی از چادری ها پاک هستند. بر عکس آن هم هست می تواند باشد، خیلی ها چادری نیستند و پاک هستند. مثلا بعضی از خانواده ها اصرار دارند که باید دختر چادری برایت بگیرم.چون فکر می کنند چادری ها حتما آدم خوبها هستند. و پسر هم در حال و هوای دیگری است و اصرار دارد که من زن مانتویی می خواهم خانواده ها پافشاری نکنند. بگویید من می خواهم برای شما یک دختر پاک و مومن و سالم بگیرم.

 

بیان شرایط و خواسته های دختر و پسر به همدیگر در جلسه دوم خواستگاری

هر کدام از ما خواسته هایی داریم. مثلا دختر می گوید که من حتما می خواهم ادامه تحصیل بدهم و یکی از شروط من این است که بگذارید بعد از ازدواج درسم را بخوانم. و بعد می خواهم حتما شاغل باشم. پسر می گوید من یکی از شرط هایم این است که من زن خانه دار می خواهم و می خواهم حتما خانمم توی خانه باشد و به خانه برسد. من وقتی می آیم خانه غذا گرم باشد و.... وقتی ما شرایط مان را برای همدیگر بیان می کنیم می بینیم که شرایط من با شرایط او سازگار نیست.

 

سوال: ممکن است من شرطم را بگویم اما ببینم اینقدر طرف مقابلم خوب است که بخواهم از شرطم کوتاه بیایم. من می گویم که می خواهم ادامه تحصیل بدهم و او می گوید که همسر خانه دار می خواهم، بعد من می بینم که همه چیز این آدم ایده آل است من از ادامة تحصیل خودم می گذرم.

جواب: دوستان ما در بحث هایمان در مورد موفقیت یک نکته ای را گفتیم و آن اینکه هدفهایتان را در زندگی تعیین کنید و جدول بکشید و بگویید 5 هدف مهم زندگی من کدام است. و کدام هدف من از اهداف دیگر من مهمتر است و ترتیب اهداف را رعایت کنید. یعنی هدف یک من از هدف دو من مهمتر است و دو از سه و الی آخر. و فقط هم مهم بودن نیست. یعنی اگر من یک روزی لازم بشود یک هدفی را فدا کنم برای رسیدن به هدفی دیگر، حاضرم هدف دو را فدا کنم تا به هدف یک برسم. یا حاضرم هدف سه را فدا بکنم تا به دو برسم. اما برعکس عمل نمی کنم. اگر دختری در جدول اهداف خودش نوشته باشد که یک: ازدواج و دو: ادامة تحصیل. درست است که ادامة تحصیل برای شما خیلی مهم است ولی چون در اولویت دوم قرار دارد وقتی مانع ازدواج شما با فردی بشود که ایده آل است ولی مخالف ادامة تحصیل شما است، شما ادامة تحصیل را فدا می کنید تا به هدف اول یعنی ازدواج برسید. ولی اگر اولویت برعکس بود بهترین پسر عالم هم که بیاید خواستگاری می گوید نه، چون شرط من این است که می خواهم درس بخوانم و اگر شما مخالف هستید من با شما ازدواج نمی کنم.

بعضی ها می گویند من اول شرط او را قبول می کنم و بعدا می زنم زیرش. ما با هم ازدواج می کنیم و بعد یک جوری او را راضی می کنم. این یعنی چیدن سنگ بنای سقوط برای این زندگی، یعنی شمارش معکوس. که من الان یک وعدة دروغ می دهم  و بعدا.... چنین کاری غلط است.

شروط را باید حتما قبل از ازدواج مطرح بکنید و نه بعد از ازدواج.

 

معرفی دقیق اعضای درجه یک خانواده ها به همدیگر

رفتارها و عادات و خلق و خو و شرایط خانواده خودتان را به طرف مقابل می گویید. مثلا ما در خانواده مان مورد طلاق داریم. مادربزرگ مان با ما زندگی می کند و اتفاقا عادت مادر بزرگ این است که در کار همه دخالت می کند.

اگر بعد از جلسه دوم دختر و پسر و خانواده ها به این نتیجه رسیدند که ما کماکان می خواهیم ادامه بدهیم و هر دو طرف راضی و موافقیم، این مسیر ادامه پیدا می کند.

 

سوال: ممکن است که سوال و جوابهای ما و معرفی خودمان و بیان شرایطمان در جلسه دوم به اتمام نرسد و اینقدر بزرگتر ها گیر بدهند که زود باشید برویم دیر شد و نگذاشتند ما درست صحبتهایمان را بکنیم، آن وقت چکار کنیم؟

جواب: در این صورت ادامة این صحبتها را دختر و پسر می توانند با تلفن با هم داشته باشند. از داخل منزلتان بقیه سوالاتتان و بقیه معرفی خودتان و بقیه شروط خودتان و... را با هم در میان می گذارید. در گفتگوی تلفنی دیگر محدودیت زمانی وجود ندارد و می توانید با قلم و کاغذ نکات لازم را هم یادداشت کنید. و از طرفی بخاطر رفت و آمد نداشتن زیاد با خانواده دختر خواستگاری لو نمی رود.

 

اگر در جلسه دوم خواستگاری به نتیجه رسیدیم که می خواهیم کار ادامه پیدا بکند، مادر و یا خواهر دختر می روند خانه داماد تا آن چه را که خانواده داماد در خانه دختر (عروس) در روز خواستگاری دیده اند خانواده دختر هم ببینند. چون آنها هم حق دارند که از منزل آنها و چیدمان و نوع زندگی آنها مطلع بشوند.

 

نکته: در این مرحله هم خود دختر نباید خانه پسر برود!

علت آن هم این است که هنوز معلوم نیست که شما قرار است با هم زن و شوهر بشوید. فقط احتمال بیشتر شده. ما باید برای ازدواج دخترها خیلی احتیاط کنیم. دختر را باید خیلی عقب نگه داریم. چون دختر ظریف و لطیف و شکننده است. ما باید کاری بکنیم که اگر در هر مرحله ختم به ازدواج نشد دختر کمترین صدمه و آسیب را به لحاظ روحی و روانی و عاطفی ببیند.


سوالاتیکه دختروپسربایدازهم بپرسند:

سوالاتی که دختر و پسر در جلسة دوم خواستگاری باید از هم بپرسند؟

«قسمت دوم»

(ازدواج موفق 42)

دکتر شاهین فرهنگ

سوالهای نوع دهم:

سوالاتی برای اینکه پی به مدیریت اقتصادی او در زندگی ببرید.

نمونه سوالها:

آیا درآمدی دارید؟ (نمی پرسیم که آیا شغلی دارید؟ ممکن است کسی داخل منزل پایان نامه های دانشجویی را تایپ می کند و از این طریق کسب درآمد دارد.)

با درآمدتان چکار می کنید؟

پس اندازی هم دارید؟ یا هر چه که در می آورید را خرج می کنید؟

تا حالا فکر کردید که یک روزی صاحب چیزهای بزرگ بشوید؟ مثل خانه و ماشین.

آیا تا به حال فکر کردید که یک روزی با درآمدتان یک ماشین بخرید؟

این فکر را چطوری هدایت کردید؟ (چه کار خاصی برای محقق شدن این خواسته خودتان انجام دادید؟)

(مثلا ممکن است جواب بدهد من ماهیانه صد هزار تومان پس انداز می کنم که فعلا شده نهصد هزار تومان)

تا حالا شده یک چیز گران قیمت بخواهید و آن را تهیه کنید؟ (یادتان باشد کسانی که دنبال چیزهای گرانقیمت هستند انسانهایی هستند که یک کمی مدیریت اقتصادی خوبی ندارند. ممکن است کسی سوال بکند آیا هر چیز گرانقیمتی بد است؟ می گوییم نه. منظور ما چیزهای گران الکی است.)

شما معمولا چه لباسهایی می خرید؟ (ممکن است جواب بدهد فقط لباسهای مارک دار می خرد. حالا اگر لباس مارک دار نباشد چه اتفاقی می افتد؟ کسی که برای مارک یک لباس، حاضر است چندین برابر قیمت لباسی با همان کیفیت را که آن مارک را ندارد بپردازد مدیریت اقتصادی ندارد.)

بنده با این ایده که کسی جنس گران اما با کیفیت بخرد کاملا موافقم چون خودم هم اینطوری زندگی می کنم. انگلیسی ها می گویند که ما اینقدر پول نداریم که جنس ارزان بخریم! یعنی اینکه یک جنس ارزان بخرم که یک ماه کار کند و دوباره یک ماه دیگر یکی دیگر بخرم. پولم را می دهم یک چیز گران می خرم که یک عمر برایم بماند.

اما باید ببینید که آیا او به دنبال چیزهای خاص و تک و لوکس و منحصر به فرد است. اگر هست مدیریت اقتصادی ندارد.

می توانم بپرسم که شما قرض و بدهی دارید یا نه؟

اگر دارید به چند نفر و چقدر و چرا بدهکار شدید؟

 اگر بخواهید برای کسی کادو بخرید معمولا چه چیزی می خرید؟ (آیا آدمی است که برای یک کادو دادن نصف حقوق یک ماه خودش را می خواهد بدهد و بعد تا آخر برج بگوید که خدایا پول ندارم!! این آدم مدیریت اقتصادی ندارد.)

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

سوالهای نوع یازدهم:

سوال برای پی بردن به میزان صداقت او.

نمونه سوالها:

شما دروغ می گویید؟ چه وقتهایی؟

شما ممکن است یک زمانی در زندگی مشترک به من دروغ بگویید یا چیزی را از من پنهان کنید؟

اگر فکر می کنید آره می شود از الان به من بگویید مثلا چه چیزی ممکن است باشد که شما لازم بدانید بخواهید از من پنهان کنید؟

در پاسخی که به شما می دهد باید به زبان بدن او توجه داشت. به چهره او خوب خوب دقت کنید، چون نشانه هایی در آن هست که به شما خواهد گفت آیا او به شما راست می گوید یا دروغ.

سوالهای نوع دوازدهم:

سوال برای پی بردن به میزان مسئولیت پذیری. (برای پی بردن به بلوغ عقلی و اجتماعی او)

نمونه سوالها:

آیا شما به موقع سر قرارهایتان می رسید؟

انجام چه کارهایی در خانه به عهده شما است؟ دقیقا مسئولیت خاصی در خانه به عهده شما هست؟ (چه دختر باشد و چه پسر فرقی نمی کند)

اگر کسی پیام تلفنی برای شما بگذارد که با من تماس بگیرید، چکار می کنید؟

تا به حال کمکی به کسب درآمد خانه کرده اید؟ چطوری و کی؟

چرا تصمیم گرفتید کمک درآمد باشید برای خانواده تان؟

تا به حال شغل خودتان را عوض کرده اید؟ چرا؟

اگر چیزی را از کسی قرض بگیرید که صدمه ببیند و لطمه بخورد و خراب بشود چکار می کنید؟ (آدمی که مسئول نباشد می گوید: خب چکار کنم می روم می دهم به صاحبش و می گویم ببخشید که شکست!!) این آدم مسئول نیست.

تا حالا از چراغ قرمز رد شده اید؟

اگر خانواده یک کاری را از شما بخواهند و حوصلة انجام آن را نداشته باشید چکار می کنید؟

اگر یک آدم مسنی را ببینید که می خواهد از خیابان رد بشود چکار می کنید؟

سوالهای نوع سیزدهم:

انتظارات از همسر

شما انتظارات خاصی هم از همسرتان دارید؟ من اگر قرار است شریک زندگی شما بشوم می خواهم بدانم شما از من چه چیزهایی می خواهید؟

این یک سوال بیشتر نیست ولی می تواند دریایی از پاسخ را در خودش جای بدهد. که هر کدام از پاسخ ها می تواند در زمینه ای ما حساسیت و دقت ما را بیشتر کند.

سوالهای نوع چهاردهم:

این سوال مال دخترهایی است که درآمد مستقلی ندارند و خانه دار هستند.

باید ببینند این مردی که قرار است کار کند و پول در بیاورد چقدر این دختر را در مسائل اقتصادی همراه می کند؟ یا اینکه اصلا او را به بازی نمی گیرد؟

نمونه سوالها:

ممکن است در زندگی مشترکمان، شما بدون اینکه با من مشورت کنید پولهایتان را هزینه کنید؟

شما اگر بخواهید برای چیزی هزینه کنید آیا با خانمتان هم مسأله را چک می کنید؟ (اگر بگوید لازم ببینم هزینه می کنم نیاز به چک کردن با خانمم نیست، این خیلی خطرناک است.)

ممکن است یک وقت بدون مشورت با من به کسی پول قرض بدهید؟

راستی شما که کار می کنید و یک چیزهایی به زندگی ما اضافه می شود (ماشین دار و یا خانه دار می شویم) اشکالی ندارد که من از شما بپرسم در سند مالکیت زدن آن چه تصمیمی می خواهید بگیرید؟ ( اگر گفت: حالا بگذارید هر وقت خانه دار شدیم بعدا راجع به آن حرف می زنیم) ممکن است سوال کنید که: خب از کجا معلوم به ما دروغ نگه و بعد کار خودش را بکند. جواب اینکه بعدا به شما خواهیم گفت که در عقدنامه این را قید کنید تا او آن را امضاء کند.

با این سوال ها می خواهیم بفهمیم که وقتی داریم صحبت از مالکیت می کنیم آیا شما را به حساب می آورد؟ آدمی که همه چیز  را می خواهد به نام خودش بکند به درد شراکت در زندگی نمی خورد.

شما دارید بیرون منزل کار می کنید، خانم هم دارد داخل منزل کار می کند و هیچ کس این وسط بکار نیست. و اتفاقا برآوردهایی که ما کردیم کاری که یک زن در خانه می کند بسیار بیشتر از کاری است که یک آقا در محل کار خودش می کند. 

سوالهای نوع پانزدهم:

نظر شما در مورد تقسیم وظایف در محیط خانه چیست؟

شما در زندگی مشترک چه وظایفی را بر عهدة زن می دانید و چه وظایفی را بر عهدة مرد؟

اگر راست و پوست کنده گفت که من بیرون کار می کنم و شما توی خانه، چنین ادمی خطرناک است.

سوالهای نوع شانزدهم:

پر توقع بودن یا کم توقع بودن

نمونه سوالها:

از او بپرسید آیا شما در زندگی تان به هر چیزی که می خواستید دست پیدا کردید؟

آیا خانواده ات هر چیزی را خواسته اید برای شما فراهم کرده اند؟

اگر دیدید پاسخ او مثبت است، بسیار خطرناک است. چون با آدمی می خواهیم شریک زندگی بشویم که بسیار پر توقع شده است. چون هر چیزی که می خواسته برایش فراهم شده است.

سوالهای نوع هفدهم:

سوالاتی که بیشتر اطمینان حاصل بکنیم که برون گرا است یا درون گرا. و شدت و اندازة این برون گرایی و درون گرایی چقدر است؟

نمونه سوالها:

شما در یک جمعی مثل مهمانی راحت هستید یا معذب؟

مواقعی که به مهمانی می روید چکار می کنید؟

اگر یک زمانی برای استراحت و تفریح داشته باشید با این زمانتان چکار می کنید؟

خیلی ساده با توضیحی که به شما می دهد مشخص می شود که برون گرا است یا درون گرا.

میانه تان با مطالعه چطور است؟

از او بخواهید که یک جریانی را مثل مسافرت یا برنامه های روزانه برای شما تعریف بکند. وقتی دارد تعریف می کند متوجه می شوید که چقدر به دنیای پیرامون خودش دقت داشته و چقدر به دنیای درون خودش دقت داشته است.

سوالهای نوع هجدهم:

سوال برای اینکه بفهمیم آیا او جهت پذیر است یا انعطاف پذیر؟

اگر مدام حرف و نظرش با نظر اطرافیان عوض بشود و هر دفعه یک چیزی بگوید، الان یک چیزی می گوید و چند دقیقه بعد مادرش یک چیزی می گوید و حرف او هم با گوش دادن به حرف مادر عوض می شود. دوباره برادرش که یک چیزی می گوید حرف او هم عوض می شود.

اگر استقلال رای نداشته باشد جهت پذیر است، اکر برای رای و نظر خودش ارزش قائل هست و صاحب رای و نظر هست ولی روی نظر خودش پافشاری نمی کند و به نظرات دیگران احترام می گذارد این آدم انعطاف پذیر است. جهت گیری در زندگی خیلی بد است چون ما را دچار دردسر و چالش می کند. و انعطاف پذیری بسیار عالی است.

نمونه سوالها:

تا حالا شده نظر دیگران نظر شما را عوض کند؟ کی؟ چطوری؟

می شود یک نمونه برایم بگویید؟

چقدر روی نظرهایتان پافشاری و اصرار می کنید؟

اگر نظرتان صد در صد با نظر بقیه مخالف باشد در چنین مواقعی چکار می کنید؟

پاسخهایی که به شما می دهد مشخص می کند که این ادم جهت پذیر است یا انعطاف پذیر.

سوالهای نوع نوزدهم:

سوالاتی برای اینکه بفهمید طرف شما مکان کنترل درونی دارد یا مکان کنترل بیرونی.

باید سوالاتی را از او بپرسیم که بفهمیم آیا مسئولیت امور را می پذیرد یا می خواهد گردن دیگران بیندازد. این را قبلا توضیح داده ایم.

نمونه سوالها:

مثلا در کنکور قبول نشده از او سوال می کنیم:

می توانم بپرسم شما چرا کنکور قبول نشدید؟

آیا با خواهر و برادرهایتان هم بحث می کنید؟ چرا؟

تو این دعواها بیشتر چه کسی مقصر است و چرا؟

می توانم بپرسم چرا تا الان نتوانسته اید یک شغل ثابتی برای خودتان دست و پا کنید و مدام شغل عوض می کنید؟

و هر سوال دیگری از این قبیل که همراه با چرا باشد تا ببینیم تقصیرها را گردن چه کسی می اندازد.

سوالهای نوع بیستم:

برای پی بردن به اینکه آیا به بلوغ عاطفی رسیده است یا نه.

آیا به کسی از اعضاء خانواده تان ابراز محبت می کنید؟

بیشتر به کدام یک از اعضاء خانواده و چقدر؟

تا حالا شده به یکی از اعضای خانواده تان بگویید دوستت دارم؟ چند بار؟

موقع سال تحویل شما چکار می کنید؟ (کسی که به بلوغ عاطفی رسیده تمام اعضای خانواده را در آغوش می گیرد و می بوسد)

آیا از احساساتتان نسبت به چیزهای مختلف با اطرافیانتان صحبت می کنید؟

اگر می کنید چگونه و چقدر؟ می شود برایم مثال بزنید؟

وقتی عصبانی می شوید چکار می کنید؟

چه وقتهایی حرف دلتان را با دیگران در میان می گذارید؟

سوالاتی از این دست به سادگی ما را با بلوغ عاطفی او آشنا می کند.

سوالهای نوع بیست و یکم:

برای پی بردن به نوع نگاه او به زندگی و درک میزان بلوغ فرهنگی او

از چه کسانی بدتان می آید؟ از چه کسانی خوشتان می آید؟

اگر شخص خاصی را مطرح نمی کند از او بپرسید:

کلا از چه نوع تفکری (بدتان یا خوشتان) می آید؟ از چه نوع نگاه به زندگی و دیدگاهی (بدتان یا خوشتان) می آید؟

فکر می کنید مردم بد هستند یا خوب؟ مردم از نظر شما چطوری اند؟

اگر گفت مردم همه شان دزد و کلاش و پدر سوخته اند، به بلوغ فرهنگی نرسیده است. چون ما در بحث بلوغ فرهنگی به شما گفتیم کسی که به بلوغ فرهنگی رسیده به مردم مثبت نگاه می کند. و مسائل را مثبت تحلیل می کند و سرشار از اشتیاق به زندگی است. دریایی از شور و نشاط و اشتیاق است.

شما خوشبختی را در چه چیزی می دانید؟ هر جوابی که داد از او بپرسید:

چرا شما به این می گویید خوشبختی؟

فکر می کنید چه گروهی از مردم هستند که اشتباه زندگی می کنند؟ چرا؟

جمع بندی سوالات در خواستگاری:

در جمع بندی این بیست و یک گروه سوال، که سوالات آن را خودتان باید بروید طراحی کنید، باید ببینیم پاسخهایی که اینها می دهند و پاسخهایی که از اطرافیانشان خواهیم گرفت و آنچه که در تحقیق بدست آوردیم چقدر با همدیگر همخوانی دارد. اگر دیدیم صادقانه عمل کرده اند برای ادامة مراحل امیدوار می شویم. و اگر دیدیم مطالب را وارونه جلوه داده است و اگر دیدیم یک جورهایی خواسته روی خیلی چیزها سرپوش بگذارد، فکر نمی کنم به چنین شخصی بشود برای ازدواج اعتماد کرد.

نمیدونم چه کنم؟؟

سلام
امیدوارم ایام به کامتون باشد و بهترین ها رو در این روز و روزهای آتی تجربه نمایید.
بعد از 28سال زندگی، عاشق دختری شدم که بعدها که همه چی شکل گرفته بود از احساس و... فهمیدم تجربه سومش بودم؛ متاهل بوده و تصمیم به جدایی داره

دوسش دارم اونم همینطور؛

من بخاطرش جلوی خانواده ام ایستادم اما اون میگه من به تو بگم آره مادرم می میره ؛

الان بهم میگه برو پی زندکیت اگه خدا بخواهد ما رو به هم می رسونه ؛ بارها تصمیم به خودکشی گرفتم اما باز نتونستم .

مشاوره پاسخ میدهد:{http://gaahnevis.blogfa.com/

به ادامه مطلب مراجعه کنید:


 

پاسخ :


این رابطه از اول به درستی شکل نگرفته؛ یعنی این دوستی و آشنایی جزء مواردی است که ما شدیدا به خاطر عواقب نادرستش همه رو منع می کنیم؛ این مشکلی هم که شما در اون گرفتار شدید به خاطر شروع اشتباه شماست؛

به نظرم خیلی عجولانه است که شما بگید : عاشقش شدید چون اون طور که معلومه شما از ایشون شناخت درستی نداشتید پس چطور ممکنه انسان واقعا عاشق کسی بشه که نمیشناسه؟!

از اشتباه شما در شروع این ارتباط هم که بگذریم؛ شرایط ایشون و تجربه ای که داشتن نشون میده که به صلاح جوان پاکی مثل شما نیست.

من شما رو به واقع بینی ، برخورد منطقی و بهره بردن از تجربه و دلسوزی بزرگترها و مشاورین دعوت می کنم اگر واقعا قصد شما تشکیل زندگی و خانواده باشه و درست و منطقی با این مسأله برخورد کنید قطعا متوجه میشید که اولا نباید زود اسم این احساس و علاقه رو " عشق " بگذارید و خودتون رو دست و پا بسته کنید و چشمتون رو به روی حقایق ببندید ثانیا از خدا شاکر باشید که چشم شما رو به روی حقیقت باز کرده و شما رو از گرفتار شدن در مساله ای که معلوم نیست بعدها به کجا منجر بشه، نجات داده ثالثا برای زندگی امروز و آینده تون بیشتر از هر کس خودتون باید دلسوز باشید و خدا نکرده با برخورد احساسی و زودگذر احساسات و پاکی و جوانی و ... خودتون رو به باد ندید.