زندگی زیبا{ازدواج}
زندگی زیبا{ازدواج}

زندگی زیبا{ازدواج}

مسافر

دقت درچراغ خطرها

دوم: دقت به علائم هشدار دهنده

(ازدواج موفق 49)

دکتر شاهین فرهنگ

قسمت دوم: علائمی که به خاطر آنها باید دقت بیشتری در انتخاب بکنیم.

اگر در پاسخ به سوالی چهره اش در هم رفت. یا رنگ او پرید یا اخم کرد. عرق کرد، دستش شروع به لرزیدن کرد، زبانش به لکنت افتاد و.... باید حساس بشویم. چون ما دست روی نقطه ای گذاشتیم که این آدم تحریک شد. که در این قسمت یکی یکی آنها را توضیح خواهیم داد.

از صحبت کردن در مورد موضوع خاصی طفره می رود

و هر کاری که می کنیم از زیر آن حرف در می رود. و به هر شکلی که آن مسئله را مطرح می کنیم او می خواهد جواب ندهد و زیر آبی می رود. در اینجا باید حساس شد که او چه چیزی را می خواهد از من پنهان کند.

مثلا می گوید: دوست ندارم در مورد این مطلب صحبت کنیم بگذریم و برویم سر یک مطلب دیگر! (یعنی چی که دوست ندارم؟ ما داریم تصمیم می گیریم که زن و شوهر بشویم. چه چیزی را دارید پنهان می کنید؟)

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

بی توجهی به قوانین راهنمایی و رانندگی

مثلا برگه های جریمه رانندگی زیادی دارد و با خنده و ذوق و شوق آنها را به شما نشان می دهد.

کسی که تند و بی توجه به قوانین راهنمایی و رانندگی، رانندگی می کند، نشان از علائم هشدار دهنده است. چنین آدمی وقتی افسر بالای سرش باشد مطیع است و وقتی نباشد کار خودش را می کند. مطمئن باشید در زندگی مشترک شما هم همین کار را خواهد کرد. ادای احترام به چهار چوب خانواده را در می آورد و بعد یک جای دیگر زیر آبی می رود. مگر اینکه با تهدید و قهر مواجه بشود.

به تنهایی تصمیم گرفتن

در این مدت یک هفته که با هم هستید می بینید که به تنهایی تصمیم می گیرد. مثلا بدون اینکه از شما بپرسد چی میل دارید خودش می رود یک غذا و یا آب میوه ای را سفارش می دهد.

یا بیش از حد به زمان مقید است و یا اصلا به زمان مقید نیست

یا نیم ساعت با تاخیر سر قرار حاضر می شود و یا طرف مقابلش یک دقیقه دیر تر بیاید غر می زند. اینها علائم هشدار دهنده است. چون در زندگی مشترک شما این مسائل بارها تکرار خواهد شد و شما را عصبانی خواهد کرد.

رفتارهای مرموز و مشکوک داشتن

مثلا یکدفعه ناپدید می شود.

در پاسخ به سوالات ما به جای اینکه نظر خودش را بدهد، نظر بزرگان را می گوید و یا شعر می خواند. این هشداری است به شما که این آدم دارد برای شما فیلم بازی می کند.

از اینکه دوستانش ما را با همدیگر ببینند ناراحت می شود

زود می خواهد در برود و یا شما را جلوی آنها قایم کند. و یا وقتی شنید که شما به دوستتان گفتید که ما قصد ازدواج داریم به شدت عصبانی شد. «کی گفت به دوستهایت بگی ما می خواهیم ازدواج کنیم؟» (این یک هشدار است که دارد یک چیزی را پنهان می کند. چرا نمی خواهد دیگران بدانند که شما قرار است با هم ازدواج کنید)

 

می گوید: «من همیشه مراقبم که هیچ وقت از نظر احساسی به کسی وابسته نشوم» این جملات و رفتارها هشدار است.

 

از نامزد قبلی خودش مدام به بدی یاد می کند و یا مدام از دوست جنس مخالف قبلی خودش ابراز تنفر می کند. چنین فردی آدمی است که نمی تواند در بعضی زمینه ها خودش را کنترل بکند. فردا ممکن است با یک دعوای کوچک بخواهد مدام از تو ابراز تنفر بکند.

 

با ذوق و شوق از اینکه در محل کار خودش از زیر کار در می رود تعریف می کند.

 

خواسته های شما را بی چون و چرا می پذیرد.

خیلی خوشحال نباشید که او اینگونه است. بلکه این یک علامت هشدار دهنده است.

 

دقیقا توضیح نمی دهد که چه کاری می کند.

هر بار که از او می پرسید چکار می کنی، کلی جواب می دهد. مثلا: «توی کار معاملاتم»

زود رنج بودن و سریع دلگیر شدن

وقتی یک حقی را با او در میان می گذارید موضع می گیرد.

مثلا به او می گوییم که انشگتر طلا برای مرد حرام است. و آن پسر هم ادعا می کند که خیلی بچه مسلمان است، اما وقتی این حرف را به او می زنید مقابل شما موضع می گیرد. شاید این آدم روحیه حق پذیری را ندارد و ادای حق پذیر بودن را در می آورد.

می گوید من بدون نظر خانواده ام هیچ کاری نمی کنم.

بخصوص در جلسه اول خواستگاری این بیشتر محسوس است که هر کاری می خواهد بکند مدام به پدر و مادر خودش نگاه می کند و بعد می گوید. این آدم همیشه آویزان به خانواده خودش است.

در پاره ای از مسائل پدر و مادرش به او اجازه نمی دهند که حرفی را بزند بلکه داخل حرف پسر می پرند

این هشدار است! از چه چیزی ترسیده اند که اجازه نداده اند خود دختر و یا پسر جواب بدهد.

 

داشتن پاره ای تکیه کلامهایی نظیر:

مادرم اینا میگند! کلا باید با بابام اینا مشورتی بکنم! (به جای اینکه به سوالی که از او پرسیدیم جواب بدهد و نظر خودش را بیان کند) این هشدار است. نکند او بیش از حد به پدر و مادر خودش وابسته است. نکند زیاد از حد برایش تعیین تکلیف می کنند؟ نکند آزادی عمل ندارد؟

 

حساس بودن در رفت و آمدهای شما

زنگ زدم نبودی. کجا بودی؟ با کی بودی؟ چکار می کردی؟ این هشدار است به اینکه این ادم ممکن است سوء ظن داشته باشد.

تاخیر داشتن در انجام کار، سهل انگاری داشتن و تنبلی

چنین آدمی شاید وظیفه شناس نیست.

نکته بینی بیش از حد داشتن

چنین کسی با کوچکترین چیزی قهر و اخم می کند. و این هشدار است به اینکه این آدم حساسی است.

و همة این هشدار ها را وقتی می توانیم متوجه بشویم که به همدیگر محرم باشیم و به هم نزدیک باشیم و رفت و آمد داشته باشیم. چون خیلی از این حالتها را باید از نزدیک در چهره و صورت طرف مقابل خودمان ببینیم.

سوال: اگر کسی آدم حساسی است نباید ازدواج کند؟

چرا. ولی قبل از ازدواج باید روی خودش کار کند. چون این ویژگی ها قابل ترمیم و اصلاح است.

با تردید نظر خود را بیان کردن

یا مثلا حاضر نیست به رشد و ارتقاء شرایط خودش فکر کند. مثلا از او می پرسیم: «شما می توانید به یک شغل بهتری هم فکر بکنید. فکر نمی کنید می توانید درآمد بیشتری داشته باشید؟» اما او قبول نمی کند و این هشدار است. شاید این آدم اعتماد به نفس ندارد.

تعهد نداشتن به چیزی که به او قرض یا امانت داده شده

نرسیدن به بلوغ عقلی و اجتماعی

مادرش مرتب میوه و شربت می آورد اما آن همینطور لم داده روی زمین. این یک هشدار است. نکند به بلوغ عقلی نرسیده.

دارید با هم قدم می زنید و می بیند که یک نابینای محترم می خواهد از خیابان عبور کند اما فقط نگاه می کند و هیچ کمکی نمی کند.

می بینید که در کف خیابان و پیاده رو زباله می ریزد.

روشهای شناخت

انجام روشهای غیر منتظره شناخت در زمان محرمیت موقت دختر و پسر پیش از عقد

(ازدواج موفق 48)

دکتر شاهین فرهنگ

گفتیم که بعد از جلسه سوم خواستگاری که دختر و پسر در یک زمان خیلی کوتاه با هم محرم می شوند. باید در این زمان محرمیت باید شناخت خودشان را به آخرین مرحله برسانند. یادتان می آید که گفتم تحقیقات تا خود عقد ادامه پیدا می کند؟ الان باید برویم سراغ آخرین روشها برای اطمینان نهایی، که برای رسیدن به این شناخت نهایی دو تا کار باید انجام بدهید.

اول: انجام روشهای غیر منتظره

دوم: دقت به علائم هشدار دهنده.

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

اول: انجام روشهای غیر منتظره

ما باید کاری کنیم که شخصیت و هویت واقعی انسانها را ببینیم. چون آن چیزی که ما الان داریم از همدیگر می بینیم، شخصیت آنکارد شده ماست. شاید شخصیت واقعی ما اینقدر واقعی نباشد که الان داریم نشان می دهیم. ما باید یک شرایطی را فراهم کنیم که از قبل آن دختر و یا پسر اصلا آمادگی آن شرایط را نداشته باشد. و از قبل برایش توضیح و عکس العملی را طراحی نکرده باشد و بعد ببینیم واکنش او در آن لحظه چیست؟

ما در روانشناسی می گوییم که این واکنش، واکنش واقعی این فرد است.

 

اگر من الان این بطری که در دست دارم را به سمت یکی از شماها پرتاب کنم (در حالی که به هیچ وجه چنین انتظاری نداشته باشد) واکنشی که نشان خواهد داد واکنش طبیعی خودش آن است. ممکن است بگوید بیشعور! و بعد به خودش بیاید و معذرت خواهی کند، اما بدانید که شخصیت واقعی او همان کسی است که فحش می دهد. ما می گوییم وقتی کسی منتظر یک واقعه نیست و در معرض عملی قرار می گیرد که اصلا آن را پیش بینی نکرده و واکنشی برای آن طراحی نکرده، اولین واکنش، شخصیت واقعی او خواهد بود.

حالا دختر و پسر این تست را باید از هم بکنند. ولی لازمة این تست این است که به هم محرم باشند که بتوانند با هم راحت و خودمانی باشند. نه اینکه بروید با بطری تو سر طرفتان بزنید. باید شرایط معقول و منطقی باشد.

 

امام علی (ع): در دگرگونی حالتها حقیقت افراد شناخته می شود.

 

چقدر قشنگ روایت با موضوعی که روانشناسی می گوید چفت و جور هستند.

نمونه اول: دختر خانم مثلا دارد با آقا پسر توی خیابان راه می رود. یک دفعه بگوید: «إ دختره رو ببین چه خووووشکل!!!» امکان ندارد که یک پسر، منتظر باشد که شما از که نامزد او هستید از خوشکلی یک دختر دیگر صحبت کنید. و برای چنین انفاقی هیچ برنامه ای پیش بینی نشده که پسر بخواهد منطقی رفلکس نشان بدهد. اگر پسره بگوید: «کو کجاست؟» کمی خرده شیشه دارد. اما اگر گفت: «ول کن حرفت رو بزن چی داشتی میگفتی؟»

این واکنشی که بلافاصله انجام دمی دهد ود طبیعی او است. و دیگر فیلم بازی نمی کند. این نمونه هایی هم که می گویم فقط مثال است و خودتان باید بروید نمونه های دیگر را طراحی کنید. مثلا برای یک پسر خیلی مذهبی که اهل نماز شب است را اینطوری نمی شود امتحان کرد. من فقط نمونه می دهم و خودتان به فراخور شرایط او را در شرایط غیر منتظره قرار می دهید.

نمونه دوم: پسر می آید خانه دختر (یادتان باشد که این یک هفته دختر و پسر به همدیگر محرمند) و قرار است نهار آنجا باشد. مثلا به دختر بگوید می شود آلبوم عکسهایت را بیاوری من ببینم. چون دختر منتظر چنین درخواستی از طرف پسر نبوده. در اینجا پسر باید خوب به صورت دختر نگاه کند و ببیند آیا رنگ دختر می پرد یا نه؟ اگر رنگ و رویش پرید ممکن است که عکسی داشته باشد که اگر ببینید آبرویش برود (مثلا یک عکس که با پسر دایی اش توی یک عروسی مختلط دارند با هم می رقصند)

 

نمونه سوم: یک دفعه می روم در خانه شان و سر زده زنگ می زنم. محرم هم هستند اشکالی هم ندارد. مسلم وقتی یک نفر سر زده جایی برود ممکن است که آن خانه ریخت و پاش باشد و این چیز طبیعی است و هیچ اشکالی هم ندارد. وقتی در را به روی شما باز می کند ببینید چه واکنشی از خودش بروز می دهد. ممکن است بگوید: چه خوب شد که آمدی» ممکن هم هست با عصبانیت جبهه بگیرد.

 

نمونه چهارم: با هم رفته اند کافی شاپ و سفارش یک چیزی را دادید. وقتی برایتان آوردند بگویید ببخشید پشیمان شدم می شود بگویی برایم عوض کنند؟ یک موقع ممکن است واکنش پسر این باشد: «مگر مسخره تو ام» و یک موقع هم هست که می گوید: «باشد عزیزم!»

 

دانشمندان آمریکایی 50 سال روی 300 زوج تحقیق کردند و به این نتیجه رسیدند که هر چه ناپایداری هیجانی این زوج ها بیشتر باشد به همین تناسب ناپایداری زندگی آنها و عدم تفاهم آنها هم بیشتر خواهد بود.

 

ناپایداری هیجانی یعنی اینکه انسان نتواند هیجانات خودش را کنترل بکند. زود عصبانی شدن و پرخاش کردن و حمله کردن و زود از کوره در رفتن و زود غمگین و دلگیر شدن و زود از حالت اعتدال خالی شدن.

ما در این تست ها می خواهیم امتحان کنیم که آیا طرف مقابل ما زود از کوره به در می رود یا نه.

اگر در امتحانی که از او می گیریم و اگر با محرکهایی که ایجاد می کنیم و با رفتارهای غیرمنتظره از کوره در رفت و واکنش تند و عصبی نشان داد. یادتان می آید در مورد عنصر توافق و عدم توافق صحبت کردیم؟ گفتیم کسی که توافق دارد تلاش می کند برای سازگاری با شرایط و اوضاع. اگر او خودش را با شرایطی که من یکدفعه برایش ایجاد کردم وفق داد می شود به او امیدوار شد.

ادامه این مطلب را در قسمت بعد مطالعه کنید....

دوم: دقت به علائم هشدار دهنده

که بسیار مهم است و خیلی هم شاخ و برگ دارد.

علائم هشدار دهنده رفتارها و گفتارهایی هستند که ناشی از یک عیب باالقوه هستند. که به ما هشدار می دهند این آدم یک معایبی دارد که این معایب دارد از او سر می زند. می خواهیم روی دو نوع علائم هشدار دهنده صحبت بکنیم.

قسمت اول: علائمی که نشان از دروغ گویی و عدم صداقت یک انسان دارند

قسمت دوم: علائمی که به خاطر آنها باید دقت بیشتری در انتخاب بکنیم.

 قسمت اول: علائمی که نشان از دروغ گویی و عدم صداقت یک انسان دارند

این نشانه ها در زبان بدن و در گفتار او مشاهده می شوند. اول یک توضیحی دربارة زبان بدن بدهم برای کسانی که کلاسهای خانواده را نبوده اند. دوستان چهرة ما، ابروها، چشم، گونه ها، و لبهای من در موقعیتهای مختلف فرمهای خاصی به خودشان می گیرند. من وقتی تعجب می کنم چشمهایم گرد می شود. وقتی حسودی می کنم مردمک چشمهایم از هم فاصله می گیرند. و علاوه بر فرمهای صورت که متخصصین علم ارتباط می گویند فقط 7000 حالت فقط در صورت پدید می آید که هر کدام از آنها نشانگر یک حالت است. بقیة اعضای بدن هم همینطور است. حالت دست و کمر من چگونه است؟ کجم یا راست؟ الان که من دارم صحبت می کنم دوستهایی که دستشان با چهره شان درگیر است (به هر فرم و شکلی) یعنی خیلی عمیق و جدی دارید به من گوش می کنید. خیلی غرق صحبت هستید. به این می گویند زبان بدن. زبان بدن با ما حرف می زند. گاهی وقتی می خواهیم با هم دست بدهیم خیلی محکم دستهای هم را فشار می دهیم و این یعنی ما می خواهیم با هم صمیمی باشیم. گاهی من با فاصله دست می دهم این یعنی بین من و تو یک حد و مرزی هست زود پسرخاله نشو. گاهی به نوک انگشتانمان دست می دهیم یعنی دست دادی حوصله ات را ندارم چشم دیدنت را هم ندارم برو. گاهی من نصف دستم را در دست طرف مقابلم می گذارم یعنی مسئولیتی نمی پذیرم. گاهی من دست که می دهم دست خودم را زیر نگه می دارم و دست او را رو و این یعنی اینکه شما بزرگ ما و آقا و سرور ما هستید. ارادت داریم اساسی. گاهی وقتها دست من بالا است و دست طرف مقابلم پایین. یعنی اینکه ببین بچه ای برو بابا فسقلی فکر کرده کیه! ما در روانشناسی فقط 300 تحلیل روی دست دادن داریم. و به این زبان بدن گفته می شود.

ما می خواهیم علائم دروغ را در دو زمینه برسی کنیم.

نشانه های دروغگویی در زبان بدن

فرم بدن او باید چگونه باشد که ما بفهمیم دارد به ما دروغ می گوید.

چشم ها:

اگر مرتب نگاهش را از شما می دزد و نمی خواهد در چشمان شما نگاه کند دارد به شما دروغ می گوید. (یک وقت نگویید با حیا است).

اگر مدام به سمت در نگاه می کند یعنی تا کی باید دروغ بگم کاش می شد زودتر فرار کنم.

دستها:

اگر کف دستهایش را روی هم گذاشته دارد دروغ می گوید. و یک چیزی را دارد از شما پنهان می کند. و یک نوع حالت تدافعی به خودش گرفته. اگر هنگام حرف زدن یکی یا هر دو تا دستهایش مشت باشد و حرف بزند. دارد دروغ می گوید. و حالت تدافعی هم دارد. اگر دستهایش روی سینه بسته است و دارد حرف می زند دارد دروغ می گوید. و یک نکته ای را از شما پنهان می کند.

نکته:

گاهی وقتها من بر حسب یک عادت کاری را انجام می دهم. مثلا در حین صحبت چند ثانیه دست به سینه می شوم. اینجور نباشد که مدام به دست طرف نگاه کنید که تا دستش را بست بگویید دارد دروغ می گوید.

پاها:

اگر مدام پاهایش روی هم است دارد حتی جابجا هم که می شود دوباره پاهایش را روی هم می گذارد به شما دروغ می گوید. اگر مدام پاهایش به هم چسبیده است دارد به شما دروغ می گوید و نگران لو رفتن یک مطلب است. باز هم تکرار می کنم در صورتی می شود گفت که دارد دروغ می گوید که مدام آن حالت را داشته باشد.

اگر فرمی شبیه به جنین دارد: پاها چسبیده، دستها بسته و بدن خم، هم دارد به شما دروغ می گوید و هم کاملا مراقب است که یک چیزی لو نرود و در لو نرفتن آن خیلی دقت می کند.

اگر مدام به گوش و بینی خودش ور می رود و بازی می کند دارد دروغ می گوید.

اگر مدام لبه و پشت گوشش را می خاراند دارد دروغ می گوید.

سر:

اگر در حین صحبت کردن مدام پشت سر خودش را می خواراند دارد دروغ می گوید.

نشانه های دروغگویی در گفتار و گویش

ناهماهنگی بین حرف و حرکات بدن

ممکن است من بخواهم یک چیزی را بگویم که بخواهم علامت تایید نشان بدهم، مثلا سر خودم را به نشان درست بودن مطلبی به سمت پایین تکان می دهم. در اینجا حرکت سر من و گفتن عبارت «درست است» هم زمان است.

ولی گاهی وقتها یک عبارتی را می گویم و بعد بدنم حرکت می کند. این نشان از دروغگویی است.

نمونه: اول می گوید: «بله من کاملا حرف شما را قبول دارم.» و بعد از تمام شدن حرفش تازه سر خودش را به نشان تایید تکان می دهد.

نمونه: «نه من اصلا با این موضوع موافق نیستم» و بعد از تمام شدن حرفش حرکت مورد نظر را انجام بدهد.

مانع فیزیکی

اگر بین خودش و ما مانعی فیزیکی بگذارد هرچند کوچک باشد، مثلا یک لیوان، یا کیف و... (اینها همه مربوط به آن زمان یک هفته ای است که موقتا بین دختر و پسر صیغه محرمیت خوانده شده) این حرکت نشان دروغگویی است. این یک بعد روانی دارد یعنی آرزو داشت یک دیوار بین خودش و شما باشد ولی حالا که نیست می گوید خب اقلا همین یک لیوان و یا سینی چای هم مانع خوبی است. (البته در تشخیص اینها باید دقت کنید. نه اینکه بنده خدا یک لیوان آب بخورد و حواسش نباشد و لیوان را بین خودش و شما بگذارد و بگوید دارد دروغ می گوید.

در پرسش به پاسخ ها جملات ما را منفی می کند و به خودمان بر می گرداند.

نمونه: «تاحالا به کسی دروغ گفتید؟»

جواب: تا حالا به کسی دروغ نگفتم!!

نمونه: تا حالا در امتحانات مدرسه تان تقلب هم کرده اید؟

جواب: تاحالا در امتحانات مدرسه ام تقلب نکردم!

گفتن کلمة «نه» در جواب بصورت کشیده

نمونه: من می خواهم بدانم که تا حالا دوست از جنس مخالف داشتید؟

جواب: نننننه!!! (این نه یعنی آره)

بیان پاسخ در قالب نظریه

نمونه: من می خواهم بدانم که شما تا حالا شده که از زیر کاری در بروید؟

جواب: من اصولا فکر می کنم از زیر کار در رفتن کار بسیار زشتی است.

دارد به شما دروغ می گوید.

نمونه: شما تا بحال دروغ هم گفته اید؟

جواب: نه به نظر من دروغ خیلی کار بدی است.

بازگرداندن سوالهای ما به همراه کلماتی نظیر: منظورتان چیست؟ چرا این را پرسیدید؟ فکر کنم هر دوی ما جواب آن را می دانیم!

اگر اینگونه به سوالات ما جواب بدهد دارد دروغ می گوید.

گفتن جملات خبری به صورت پرسشی

نمونه: می دانی من تا به حال در طول عمرم نتوانسته ام به کسی دروغ بگویم؟ (در واقع جمله این بوده که من تا به حال در طول عمرم به کسی دروغ نگفته ام که به صورت پرسشی بیان شده است)

باورتان می شود من چقدر از ریاکاری بدم می آید؟

استفاده مدام از کلمات و عباراتی که بر راستگو بودن او صحه بگذارد

نمونه: راستش را بخواهید! حقیقتا بگویم! صادقانه بگویم! نیازی نیست که بخواهم دروغ بگویم! اصلا من نمی توانم دروغ بگویم!

البته دقت کنید که بعضی از افراد هستند که یک سری تکیه کلام هایی دارند. من تهران یک دوستی دارم که هر حرفی می خواهد بزند قبل از آن می گوید «خدمت شما عرض کنم که». بنده با تکیه کلام های افراد کاری ندارم. اگر عباراتی را می گوید که در بکار بردن آنها اصرار دارد که بگوید که من دروغگو نیستم.

 

امام علی (ع): اگر کسی چیزی را در دلش پنهان کند، لغزشهای زبان و رنگ رخسارش آن را آشکار می کند.

ازدواج حضرت علی.ع. وحضرت فاطمه.س.

خواستگاری حضرت علی (ع) از خانم فاطمه زهرا (س)

(ازدواج موفق 47)

دکتر شاهین فرهنگ

دو سال از هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه گذشته بود و خانم فاطمه زهرا (س) خیلی خواستگار داشتند و پیامبر (ص) همه را رد می کردند. یکی از ثروتمندان مدینه آمد پیش پیامبر (ص) و گفت اگر دخترتان را به من بدهید تمام ثروتم را به شما می دهم. رسول الله فرمودند که خیال کردی من تا حالا دخترم را به کسی نداده ام و منتظر یک آدم پولدار بودم؟ ثروت تو به چه درد من می خورد؟ من منتظر فرمان الهی ام. آدمهای بزرگ و مطرح و تراز یک پیامبر می آمدند برای خواستگاری اما پیامبر نمی دادند.

 

یک روز حضرت علی (ع) درب خانه رسول اکرم (ص) را زدند و وارد خانه شدند. بر خلاف معمول همیشه که وقتی علی (ع) وارد خانه پیامبر می شدند  شروع به حرف زدند می کردند، ساکت یک گوشه ای نشستند و سرشان را پایین انداختند. پیامبر (ص) فرمودند علی جان چیزی می خواهی بگویی؟ حضرت هم در جواب چیزی نگفتند. بار دوم سوال کردند و باز حضرت سکوت کردند. وقتی علی (ع) اصرار پیامبر را دیدند عرضه داشتند که اگر صلاح می دانید افتخار دامادی تان را به من می دهید؟ پیامبر (ص) لبخند زدند و خوشحال شدند و فرمودند همین جا بنشین تا با فاطمه (س) صحبت کنم.

 

به فاطمه (س) گفتند دخترم تا بحال خواستگارهای زیادی برایت آمده و همه آنها را من رد کردم ولی امروز یک کسی آمده خواستگاری تو که هم خدا به این ازدواج راضی است و هم رسول خدا. دخترم با این ازدواج موافق هستی؟ خانم فاطمه (س) از شرم و خجالت چیزی نگفتند. پیامبر (ص) خوشحال شدند و فرمودند: خدا را شکر. سکوت زهرا نشان دهندة قبول کردن زهرا است. خانم سرشان را بلند کردند و عرض کردند پدر جان چیزی که شما و خدا از آن راضی هست حتما من هم راضی ام.

 

پیامبر (ص) با خوشحالی به علی (ع) فرمودند مساله ای نیست و بگذار خبری را به تو بگویم قبل از اینکه درب خانه را بزنی جبرئیل نازل شد و فرمود خداوند تو را از میان بندگانت به رسالت برگزید و تصمیم گرفت که تو پیامبر الهی باشی. و خداوند علی (ع) را برادر، مشاور و وزیر تو قرار داد. و مقرر کرد که دخترت فاطمه را به عقد علی (ع) در بیاوری؟ و جشن ازدواج آنها در بیت المعمور (جایی بالای کعبه است که فرشته ها در آنجا طواف می کنند) برگذار شده. و علی جان هنوز جبرئیل بالا نرفته بود که تو درب خانه را به صدا درآوردی؟

 

بعد از اینکه این وصلت صورت می گیرد خیلی ها به پیامبر گلایه کردند که چرا فاطمه (س) را به علی (ع) دادید. و رسول الله (ص) فرمودند: نه رد کردن شما دست من بود و نه انتخاب کردن علی (ع). شما را خدا رد کرد و علی (ع) را هم خود خدا قبول کرد و انتخاب کرد.

 

برای این، این مطلب را گفتم که بعضی ها تا وقتی مثال ازدواج را می زنیم زود می گویند چرا حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) ازدواج فامیلی کردند؟ نخیر! این حرف غلط است. چون آن انتخاب، یک انتخاب آسمانی بوده است و ربطی به ما ندارد که بگوییم پس ما هم ازدواج فامیلی می کنیم. 


صیغه محرمیت موقت

«صیغه محرمیت موقت قبل از عقد دائم»

(ازدواج موفق 46)

دکتر شاهین فرهنگ

بعد از جلسه سوم خواستگاری که تصمیم ما برای ازدواج قطعی شد (و ما هنوز در مورد مهریه و عقد صحبتی نکرده ایم، لازم است) که دختر و پسر بیشتر با هم صحبت کنند و با هم دوتایی بیرون بروند و در حضور پدر و مادر (و نه در خانه خالی) خانه همدیگر بروند.

توصیه می کنم بعد از جلسه سوم و قبل از جلسه مهربرون، بین دختر و پسر صیغه محرمیت خوانده بشود. کسی نگوید «وای خدا مرگم بده!!!» مگه می خواهند چکار کنند؟ ما این همه رفتیم و آمدیم تا اینها با هم آشنا بشوند که زن و شوهر بشوند. ما الان می خواهیم که این دو تا کمی به هم نزدیکتر بشوند. چون در این نزدیک تر شدن اطلاعاتی می شود کسب کرد که شاید ما در دقیقه نود و نه هم بگوییم نمی خواهیم!! اگر ما قبل از اینکه زمان عقد را تعیین کنیم، تصمیم بگیریم که این ازدواج صورت نگیرد و عقد نکنیم، خیلی بهتر از این است که عقد بکنیم و پشیمان بشویم. اگر ما قبل از اینکه اسم دختر داخل شناسنامه پسر برود و هزار تا ذره بین روی دختر قرار بگیرد و قبل از اینکه بگویند حالا که دارند از هم جدا می شوند آیا هنوز دختر، دختر هست یا نیست، و قبل از این همه داستان، و در دقیقه نود و نه به نتیجه برسیم که به درد هم نمی خوریم خیلی بهتر است تا بعد از عقد و ازدواج به این نتیجه برسیم.

برای همین توصیه می کنیم قبل از بله برون و بعد از جلسه سوم خواستگاری و یا حتی در جلسه سوم که بزرگتر ها حضور دارند بین دختر و پسر صیغه محرمیتی خوانده بشود.

این صیغه محرمیت چند تا شرط باید داشته باشد:

شرط اول:

زمان آن خیلی کوتاه باشد. مثلا یک هفته. نه اینکه دو سال طول بکشد چون اگر در همان ابتدای کار به این نتیجه رسیدید که به درد هم نمی خوریم آن وقت باید دو سال صبر کرد چون زمان صیغه محرمیت را فقط پسر می تواند باطل کند و مثلا بگوید من یک سال و ده ماه باقی مانده را بخشیدم. اما دختر نمی تواند بگوید که محرمیت را تمام کنیم.

دیگر نهایتا اگر در یک هفته به نتیجه نرسیدید دو هفته. دیگر بیشتر نه.

شرط دوم:

صیغه مثل عقد دائم نیست. که اینها دیگر زن و شوهر شدند و هر کاری که دلشان خواست می توانند بکنند. بلکه مرز و محدوده آن را مشخص می کنید. که مثلا ما صیغه محرمیت بین شما دو نفر می خوانیم که فقط شما مثل خواهر و برادر با هم بشوید. فقط در همین محدوده. مثلا پسر بتواند دختر را بدون روسری ببیند. یا مثلا با همدیگر دست دادند اشکالی نداره. فقط همین. نه اینکه بغل کنند و ببوسند و ....

 

سوال: آیا در جلسات خواستگاری و یا در دوران محرمیت یک هفته ای در مورد مسائل جنسی می شود صحبت کرد؟ ممکن است یک نفر خیلی میل داشته باشد و طرف مقابل میل چندانی نداشته باشد.

جواب: خیر نمی شود گفت. آخر از الان که مشخص نمی شود دو طرف چقدر نیاز جنسی دارند. اینطوری نیست که مثلا پسر به دختر بگویید که: «بله من آدم خیلی گرم مزاجی (شهوانی) هستم و ممکن است هر روز نیاز به رابطه جنسی داشته باشم شما چطوری هستید؟» دختر هم بگوید که: «ببخشید من الان نمی توانم تشخیص بدهم که هفته ای چند بار نیاز دارم!!!» آن هم بگوید: «نه دیگر باید تشخیص بدهی! فکر کن ببین چند بار!!!

مگر قبلا تجربه کرده که بداند چقدر میل به رابطه جنسی دارد؟

اما چیزی که می تواند یک کمی برای ما تعیین تکلیف بکند این است سرد مزاج ها با سرد مزاج ها ازدواج کنند و گرم مزاج ها با گرم مزاج ها. چون معمولا بین سرد مزاجی و گرم مزاجی با تمایلات جنسی رابطه مستقیم وجود دارد.

جلسه سوم خواستگاری

«جلسه سوم خواستگاری»

(ازدواج موفق 45)

دکتر شاهین فرهنگ

قبل از جلسه سوم خواستگاری باید دختر و پسر به مشاورة ژنتیک مراجعه کنند. (مشاور ژنتیک غیر از آزمایش ژنتیک است که قبلا توضیح داده شده) همه به این آزمایش بروند. به خصوص این گروه از افراد حتما باید بروند.

دختر زیر 18 سال

پسر بالای 33 سال

مرد بالای 40 سال

اما آزمایش ژنتیک را گفتیم قبل از جلسه دوم خواستگاری باید رفت. همة این ترتیب ها روی حساب و کتاب است. (کلی برسی و تحقیق شده که مثلا اگر این مورد را بگذاریم قبل از جلسه سوم یا بعد از آن چه محاسن و معایبی دارد.)

 

جلسه سوم خواستگاری وقتی انجام می شود که ما دیگر تردیدی نداریم. سوالی نداریم. جلسه سوم زمانی شکی می گیرد که یافته های ما در کل مراحل قبل عزم ما را جزم کرده برای ازدواج و هر دو خانواده نود درصد تصمیم بر شکل گیری این ازدواج دارند. و نود درصد مطمئن هستیم که می خواهیم ازدواج کنیم.

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

یادتان هست که گفتم در جلسه اول و دوم خواستگاری فقط پدر و مادر و برادر و خواهر باید باشند. در جلسه سوم ما موضوع را علنی می کنیم. پدر بزرگ و مادر بزگ، خاله و عمو و عمه و دایی و بزرگان فامیل هم باید باشند.

ممکن است بگویید ما 4 تا عمو داریم و 5 تا دایی و 3 تا خاله و 4 تا عمه و اگر قرار باشد همه اینها باشند می شویم یک ایل و لشگر. در جواب باید بگویم که این کار را نمی کنیم بلکه  آنهایی را دعوت می کنید که شاخص تر و مطرح تر و بزرگ تر هستند و جایگاه مهم تری در خانواده دارند را برای جلسه سوم دعوت می کنید و برای بقیه یکی یکی می روید توضیح می دهید که مثلا:

«خاله جان! عزیزم! قربانتان بروم خانه اینها نود متر است اگر قرار باشد ما 30 نفر با خودمان ببریم و آنها هم 30 نفر آنوقت باید برویم روی پله ها بنشینیم. شرمنده تان هستم به خدا جا نیست.»

اگر قبول کرد که هیچ ولی اگر قبول نکرد و گفت می خواهم بیایم او را ببرید چون اگر نبرید پس فردا همین خاله برایتان مشکل درست خواهد کرد و ممکن است همه چیز را به هم بزند.

 

یک نکته

تعداد جلسات خواستگاری از سه تا کمتر نباشد. و دقیقا با همین فرمولی که خدمت عزیزان ارائه دادیم (که در هر جلسه ای چکار باید بکنید) پیش بروید. جلسه سوم جلسه ای است که بزرگان می آیند و آنها نظر می دهند و قبل از جلسه سوم بزرگان دو طرف را توجیه می کنیم که در این دو جلسه خواستگاری که گذشت چه گفتیم و چه شنیدیم و نتیجه تحقیقاتمان چی بوده و خوب آنها را توجیه می کنیم که یک موقع در جلسه سوم نخواهند سوالاتی بکنند که قبلا برای ما روشن و واضح شده. و البته از بزرگترها می خواهیم که اگر احیانا در جلسه سوم شما چیزی به ذهنتان رسید بگویید.

جلسه سوم جلسه بله برون نیست! و جلسه تعیین مهر و  عقد و زمان عروسی نیست. بلکه جلسه سوم جلسه ای است که احترام می گذاریم به بزرگان فامیل، که شما را آورده ایم برای آخرین مرحله خواستگاری و می خواهیم جواب نهایی را بدهیم. و نود درصد آماده برای این ازدواجیم. و می خواهیم این ده درصد را هم از شما تایید بگیریم. و ما نمی خواهیم که شما بگویید که ازدواج بکنید یا نکنید.

جلسه سوم باید مانند جلسه اول یک جلسه کوتاه و رسمی باشد.

اگر در جلسه سوم به نتیجه نرسیدیم می شود چهار و یا شنج جلسه ادامه داد ولی از سه تا نباید کمتر باشد.

منتها متاسفانه مردم ما عجول هستند.

سوره اسراء آیه 11: انسان همواره عجول و شتابزده است.

امام علی (ع): کسی که عجله می کند خطاهایش زیاد خواهد بود.

پس لطفا عجله نکنید، که بعد خدای نکرده ازدواجی بکنید که پر از اشتباه باشد و بخواهید طلاق بگیرید.



کااااش

ای کاش آدم ها می فهمیدند این چیزی را که اسمش را عمر گذاشتند مهلتی است برای عاشق شدن.
هیچ راهی جز عاشق شدن برای حل مشکلات بشریت وجود ندارد.
دیوانه کسی است که مهلت عاشق شدنش را به ارزانترین قیمت از دست بدهد.
از عشق دلا نه بر زیان خواهی شد
بی جان ز کجا شوی که جان خواهی شد
اولین به زمین از آسمان آمده
آخر ز زمین به آسمان خواهی شد

رازپیشرفت

راز پیشرفت و موفقیت(کوتاه و بسیار مهم)
به این حدیث دقت کنید،هر کس می خواهد به بالاترین درجات معنوی و مادی برسد به این حدیث دقت کند.
1-حدیثی از امام صادق(ع):هیچ بدنی از انجام عملی که نیت در آن قوی باشد ناتوان نشد.
به جمله کسی که مصداق عملی این حدیث در زمان معاصر است توجه کنید.
شهید حسن طهرانی مقدم:فقط انسان های ضعیف به اندازه امکانات کار می کنند.
شما با سرلوحه قرار دادن همین دو جمله در زندگی به هر هدفی که داشته باشید خواهید رسید.شک نکنید.
یا علی التماس دعا

من گله دارم!!!

آقای گلم !
سلام
•من از آموزش و پرورش گله دارم؛
•من از مدرسه ای که رفته ام گله دارم؛
•من از معلمانم گله دارم؛
•چرا معلم ریاضی هیچگاه حساب روزهای نبودن و بی کسی تو را نگفت ؟
•چرا معلم انشاء هیچ وقت نگفت که از محبت به تو انشاء بنویسم ؟
•گله دارم که چرا معلم جغرافی، جغرافیای ظهورت را برایمان هیچ وقت ترسیم نکرد ؟
•چرا دبیر تاریخ، تاریخ غیبتت را برایمان شرح نداد ؟
•و نگفت که چه کرده ایم که این گونه به تاریخ نبودنت عادت کرده ایم ؟
•چرا معلم اجتماعی به ما نگفت که در اجتماع مردم! •کسی هست که نظاره گر آن هاست!
•آقا! نگفتن!
•و گر نه پیش رویت این همه گناه نمی کردیم!
•اشک ها و خوشحالی های پدر و مادرمان از کارنامه ی ثلث آخرمان یادمان نرفته!
•ای کاش یادمان می دادند که کسی هم هست که هر روز کارنامه اعمالتان را می بیند
•و از اعمال ما شیعیانش شاد
•و از گناهان ما گریان می شود.
•و حالا هم چون روزهایی که از نیامدن معلم سرکلاس خوشحال می شدیم ؛
•و مهم نبود که چرا نیامده و بهتر که امروز نیامده! ...
•در غیبتت \" غم هایت را \" غصه هایت را \" فراموش کرده ایم ...
•و سرگرم بازی دنیا شده ایم...

آیادرخواستگاری همه چیزرابایدگفت؟؟

«آیا در خواستگاری همه چیز را باید گفت؟»

(ازدواج موفق 44)

دکتر شاهین فرهنگ

سوال: آیا همة مسائل را باید در جلسه خواستگاری بگوییم؟

جواب: نخیر. کدام مسائل را باید بگوییم و چه وقت؟ گاهی وقتها یکی از این دو نفر قبلا نامزد داشته و به هر دلیلی نامزدی خودشان را به هم زده اند، گاهی وقتها ممکن است من یک مشکل جسمی داشته باشم، مثلا دستم سوخته باشد و هنوز پوست دست من به فرم طبیعی خودش برنگشته و شاید هم هیچ وقت برنگردد. چنین مسائلی را حتما باید بگویید. اما کی؟

چنین مسائلی به هیچ وجه نباید در جلسه اول خواستگاری مطرح بشود. چون اینها مسائلی نیست که بخواهد یک ازدواج را زیر سوال ببرد. اگر اینها را بگویید ممکن است که خانواده مقابل هنوز خانواده شما را نشناخته و تحقیق و برسی نکرده بگوید نه. 

این مسائل را باید در جلسه دوم خواستگاری مطرح کرد.

دختر و پسر خودشان به هم باید بگویند و پدر و مادر ها هم به همدیگر باید بگویند. و نمی شود که فقط دختر و پسر به همدیگر بگویند و از خانواده ها آن را قایم کرد.

من یک بیماری دارم که دارد درمان می شود و یا قابل درمان نیست و یا سیکل درمانی آن هم این است. این مطالب را باید گفت. اما در جلسه دوم. اما اگر شما سرطان دارید و قابل درمان نیست این را باید در جلسه اول بگویید. پس بستگی به شدت و حدت آن دارد.

اگر قبلا ازدواج کردیم و طلاق گرفتیم باید در جلسه اول آن را گفت.

اگر نامزد بودیم و به هم زدیم باید در جلسه دوم آن را گفت.

یک چیزهایی هستند که آنقدر بزرگ و مهم نیست که همان جلسه اول مطرح بشود اما چیزهایی هم هستند که مهم اند و باید در جلسه اول گفت.

اگر پسر به دلایل مالی سابقه زندان داشته (مثلا بخاطر چک برگشتی که ضامن کسی شده بوده سه ماه زندان بوده است، یعنی آن صاحب چک فرار کرده و این که ضمان شده بوده را گرفته اند زندان کرده اند و در واقع خود آن پسری که ضامن شده بوده تقصیر و گناهی نداشته است) این را باید در جلسه اول گفت. چون اینجور چیزها خیلی پر رنگ و حساس است. چون خانواده وقتی می روند تحقیق می کنند و می فهمند قبلا زندان بوده همه چیز خراب می شود.

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

سوال: من چند سال پیش یک گناه خیلی بزرگ کردم، با دوستی از جنس مخالف بودم و با هم رابطه نامشروع داشتیم. آیا این را بگویم یا نگویم؟

جواب: اگر کسی از این رابطه خبر ندارد غیر از خود دختر و پسری که این کار را کرده اند و احتمال لو رفتن آن اصلا وجود ندارد و از کاری که کرده اید با تمام وجود پشیمان هستید و اگر از ته دل از عملی که انجام داده ای بیزاری و قصد تکرار چنین کاری را با فرد دیگری نداری حق گفتن آن را به هیچ کسی ندارید.

دین هم به شما اجازه نداده است که شما گناهانتان را برای مردم بیان کنید. دین این عمل را حرام می داند. اما اگر احتمال لو رفتن آن هست (مثلا به دو تا از دوستان صمیمی خودم هم گفتم) اما با این حال از ته دل پشیمان هستید و حالتان از خودتان به هم می خورد و دیگر نمی خواهم تکرار کنم  حتما باید بگویید. اما در جلسه دوم باید بگویید.

 

سوال: من دوست از جنس مخالف داشتم و کسی هم در جریان نیست و یواشکی به همه پیامک می دادیم حالا در خواستگاری با کسی آشنا شدیم که هم خیلی خوب و عالی است و هم خیلی حساس آیا باید در جلسه خواستگاری آن را بگویم؟

جواب: خیر. حق ندارید بگویید. البته به شرطی که احتمال لو رفتن وجود نداشته باشد و از کردار خودتان پشیمان شده باشید. یادتان باشد که اگر از شما نشنید و از فرد دیگری شنید به شدت با شما بد خواهد شد. آن وقت به شما می گوید که دیگران باید به من بگویند که تو دوست از جنس مخالف داشته ای. اینقدر نمی توانستی به من اعتماد کنی و حرفت را بزنی؟ من چطوری به تو اعتماد کنم و با تو زندگی کنم؟

اما اگر احتمال لو رفتن آن وجود ندارد مطلقا نگویید.

 

اگر بدهی سنگینی دارید که مثلا تا دو سال دیگر پرداخت آن بدهی و قرض و بدهی طول خواهد کشید این را حتما باید بگویید.

پدر و مادر و خواهر و برادرت طلاق گرفته اند، بیماری داری، نقص جسمی داری، صرع داری، داخل پایتان پلاتین است و حتی چیزهای کوچک تر از این را هم باید بگویید. و هیچ چیزی را قایم نکنید.

 

رسول اکرم (ص): اگر موهایتان را مشکی کرده اید و زنی را خواستگاری نمودید باید به او بگویید موهایم رنگ شده است. (منبع: کتاب گناهان کبیره / نویسنده: شهید آیت الله دستغیب)

 

یک وقتهایی هست که ما می ترسیم یک سری مطالب را بگوییم که مبادا خواستگاری را به هم بزند. اشکالی ندارد بگویید و بگذارید خواستگاری به هم بخورد. چون وقتی اینها را نمی گویید بعد در زندگی مشترک لو می رود و تبدیل به تنش و دردسر می شود. صدها مورد سراغ من آمده اند و می گویند به چنین مشکلی برخورد کرده ایم و چکار باید بکنیم؟ و واقعا بعضی وقتها می بینیم که هیچ کاری نمی توانیم برایشان انجام بدهیم.

 

دوست من! اگر پدرتان فوت نکرده و رفته یک زن دیگه گرفته و دارد با او زندگی می کند و از آن زن هم بچه دارد لطفا بگویید.

 

اگر برادرتان معتاد است بگویید و نترسید که من اگر اینها را بگویم جلسه به هم خواهد خورد. خب به هم بخورد! بگذارید یک نفر شما را با این شرایط بپذیرد.

 

یک چیزهایی هست که ما می گوییم دانستن و ندانستن آنها خیلی فرقی نمی کند. اشکالی ندارد که اینها را نگوییم؟

نه دوست من بگویید. چون اگر بعدا این چیزها را همسرتان بفهمد از دست شما دلگیر خواهد شد. مثلا بگویید که پدر و مادرم سالهاست که میانه شان با هم خوب نیست. نه اینکه روز خواستگاری با هم هماهنگ کنند و جلوی خانواده طرف مقابل برای هم فیلم بازی کنند که مبادا دخترمان بدبخت بشه و یا برای اینکه پسرمان برود خانه بخت. دختر و پسر به هم بگویند که این رفتار عاشقانه بابا و مامان جلوی همدیگر فیلم است و آنها واقعا اینجوری نیستند، اتفاقا چشم دیدن همدیگر را هم ندارند.

بگویید که دایی تان زندان است، دلیل زندان بودنشان را هم بگویید. فردا خانمتان گلایه می کند که من نباید می دانستم که دایی شما زندان است و اگر شما به او بگویید که به چه درد شما می خورد اگر می دانستید دایی من زندان است او می گوید به هیچ درد ولی من می خواستم بدانم از اول زندگی چقدر با من صادق هستی؟

«دروغ مصلحتی»

بعضی ها می گویند چه اشکالی دارد که ما اینجا دروغ مصلحتی بگوییم. اجازه بدهید به شما بگوبم که دین در چه جاهایی به شما اجازه می دهد که دروغ مصلحتی بگویید.

 

دین اسلام در این زمینه ها به شما اجازه گفتن دروغ مصلحتی را داده:

یک: در جنگ، دو: در مسأله ای که اصلاح مردم در آن قرار است صورت بگیرد (مثلا دو نفر هستند که پنج سال است با هم قهر هستند و شما می خواهید بین آنها آشتی بدهید اینجا را دین اجازه داده که شما دروغ مصلحتی بگویید) سه: در ضرر مالی و جانی مهم به خودتان و یا بقیه.

پس دین به شما اجازه نداده است که در عروسی و خواستگاری دروغ مصلحتی بگویید. پس دوستان من ریزترین مسائل را هم بگویید و همه را هم در جلسه دوم بگویید مگر اینکه خیلی مهم باشد که مثال هم زدم.

توجه!!!

البته اشتباه هم نکنید من به شما می گویم که در جلسه خواستگاری صادق باشید. بعضی ها اشتباه می کنند و به جای اینکه «صادق» باشند «ساده» می شوند! درست است که گفتم همه چیز را بگویید اما یک چیزهایی را لازم نیست که بگویید. لازم نیست اسرار خانوادگی را فاش کنید.

مثلا: مادر من یتیم بوده است و پدربزرگ و مادر بزرگم او را از شیرخوارگاه آوردند بزرگ کردند، گفتم که در جریان باشید! این یک سر خانوادگی است و نباید فاش بشود.

مثال دیگر: این داداش من مدرسه که می رفت خنگ بود هفته ای دو روز از مدرسه اخراج می شد!!!

گفتن این مطلب به چه درد می خورد؟ من نگفتم که با آبروی خانوادت بازی کن.

مثال دیگر: بابام هر وقت پول کم میاورد از عمویم قرض می گیرد.

اسرار خانوادگی را تا آخر عمر نباید گفت.

 

نگویید اعتیاد برادرم هم یک سر است. نخیر. چون اعتیاد برادر شما یک هفته نشده لو می رود. این چیزی است که از دو نفر تحقیق کنند لو می رود که معتاد است.

 

سوال: بین جلسه اول و دوم خواستگاری نقش دختر و پسر در امر تحقیق برای ازدواج چیست؟

جواب: هیچ نقشی خود دختر و پسر ندارند. داخل خانه بابا و مامانهایشان هستند. اصلا نه با هم رابطه دارند و نه با هم حرف می زنند. اگر شما بخواهید بین جلسه اول و دوم خواستگاری بخواهید با هم رابطه داشته باشید و تلفنی با هم قرار بگذارید که همدیگر را ببینید اینقدر به هم وابسته می شوید که اگر بعدا به نتیجه برسید که به درد هم نمی خورید چشمهایتان را روی آن معایب می بندید و می گویید اشکالی ندارد با هم ازدواج می کنیم. و دو سال بعد هم می گویید عجب اشتباهی کردم چشمهایم را بستم. این چیزهایی که من اینجا به شما می گویم کلی روی آنها فکر و مطالعه شده و با اساتید دانشگاه همفکری کردیم که ببینیم هر کدام از اینها در کدام مرتبه باید باشد و هر کدام آنها چه سود و زیانی دارد.