زندگی زیبا{ازدواج}
مسافر
زندگی زیبا{ازدواج}
مسافردرباره من
نظرسنجی
بیشترمایل به گذاشتن جه مطالبی ویاجه نویسندگانی هستید؟
روزانه‌ها
همهپیوندها
- حاج آقاداستان پور
- سبک زندگی
- روشنگری
- شهیدمطهری
- شناخت رهبری
- یادداشت
- استادطاهرزاده
- جنبش اینترنتی حجاب وعفاف
- آیت الله بهجت
- سایت افسران
- سایت بیان
- قالبهای زیبای وبلاگ{برای گوشه وب}
- دکترحسن عباسی
- گنجینه قرآنی بانک مقالات
- کلیپ های بسیارجذاب{تیم توابین 313}
- هییت انصارحزب الله یزد
- پایگاه تخصصی مقالات
- هییت
- مهدویت ودشمن شناسی
- ایستگاه تفکر
- درمحضرنور
- حاج آقاداوودی نژاد
- مشاوره
- ایران برگ
- پایگاه خبری فرهنگ نیوز
- پایگاه خبری واحه
- سبک زندگی
- پورتال تخصصی سبک زندگی
- باشگاه آموزش الکترونیکی
- سبک زندگی2
- راهکارهای تحقق سبک زندگی{مقالات}
- کودکان استراتژیست
- شبکه رشد
- گاه نویس {مشاوره}
- شنخ{سایتی ارزششی}
- شهیداحمدی روشن{خیلییی قشنگه}
دسته‌ها
ابر برجسب
رهبری همسر مادر اخلاق رهبر زندگی ادکلن خواستگاری سبک زندگی سوالات خواستگاری زن عاشق عشق زندگی زیبا ازدواجبرگهها
جدیدترین یادداشت‌ها
همهنویسندگان
- زندگی زیبا 226
بایگانی
- آبان 1394 1
- بهمن 1393 1
- مهر 1393 9
- شهریور 1393 25
- مرداد 1393 7
- تیر 1393 9
- خرداد 1393 5
- اردیبهشت 1393 26
- فروردین 1393 14
- اسفند 1392 20
- بهمن 1392 44
- دی 1392 40
- آذر 1392 25
جستجو
آمار : 258931 بازدید
Powered by Blogsky
زندگی زیبا
31 تیر 1393 ساعت 18:07
سلام عزیزجان
عرض ارادت...
مطالب قابل استفاده ای را عنوان می کنید
ان شاالله همیشه مؤید باشید و هدفمند...
به روزیم عزیزم
یاعلی
لطف دارین
حضورتون گرمابخش وب ماست
سلام: در مورد طرحتون خواستم خاطره ای از شب عروسی مون بگم. (منتهی ذکری از نامم نشه)
به لطف و عنایت خدا روز عروسی خانمم با اینکه معمولا عروس چندین ساعت آرایشش طول میکشه تا آماده بشه و چه بسا بخاطر آرایشش نمیتونه وضو بگیره و نماز یا قضا میشه و یا خونده نمیشه. شب عروسی به محض گفتن اذان مغرب و عشاء نمازمون رو با هم در اول وقت خوندیم. (خانمم قبل از آرایشگاه وضو گرفته بود و تا اون موقع وضوی خودش رو نگهداشته بود)
توفیق دیگه ای که در شب عروسی داشتیم این بود که وقتی خواستیم عروس رو دور شهر بگردونیم با اینکه خیلی ها گلایه کردند اما سر ماشین رو کج کردیم و رفتیم گلستان شهدا سر مزار برادر شهیدم «عبدالرضا بدیعی» و بعد از خواندن فاتحه برگشتیم منزلی که برای آغاز زندگیمون اجاره کرده بودیم.