زندگی زیبا{ازدواج}
زندگی زیبا{ازدواج}

زندگی زیبا{ازدواج}

مسافر

دوستم عاشق یک مجری شده!!!

خودم از عشق های این دوره زمونه خبر دارم که هرچی این عشق، قداست و پاکی داشت رو از بین بردن و عشق رو بی ارزش کردن!!! میدونم عشقای جوونای این زمونه همونجایی که شروع شده تموم میشه ... ولی حاج آقا یه دوستی دارم که الان چندین ساله عاشق یه نفره! بی آنکه خود طرف بدونه... بی آنکه با طرف هیچ گونه ارتباطی داشته باشه ... اون اوایل در مورد دوستم مثه بقیه ی عشقا فکر میکردم و یه جورایی میخواستم کمکش کنم فراموشش کنه ولی هرچی باهاش حرف زدم هیچ تأثیری نداشت!! روز به روز به عشقش بیشتر اضافه میشه! فقط کافیه خبر بهش برسه که حال طرف یکم بده، میمیره و زنده میشه! ... حاج آقا عاشق تا حالا دیدم که جوگیر شده ولی مثه دوستم ندیدم که هر روز و هر شب دعا برای سلامتی عشقش بکنه! ... اصن دوستم یه سری کارایی میکنه که من تاحالا تو هیچکس ندیدم اینجور عاشق باشه! دوستم دختر خیلی پاک و مومنیه! ... حاج آقا مشکل اینجاست که رسیدن دوستم به عشقش یه جورایی غیر ممکنه! بگم اصلا باورتون نمیشه و شایدم بخندین اون عاشق یه مجری صدا و سیماست! من این وسط موندم آیا این عشق درسته؟ آیا انتها داره؟ آیا اصن ممکنه به خواست خدا بهم برسن؟ اصن توی دوراهی موندم که چه جوری کمکش کنم شاید الان 4 سالی باشه؛ بازم ممنون از راهنماییتون موفق و پیروز باشید

برای مشاهده پاسخ به ادامه مطلب کلیک کنین

منبع:gahnevisp.blogfa

!

   

پاســـــــــــــخ :

بر اساس مطالبی که اشاره کردین واقعیت این هست که دوستتون دچار محبت افراطی شده؛ این نوع محبت ریشه و علل زیادی داره از جمله این که مراعات نکردن برخی حدود و موازین شرعی موجب این گرفتاری ها میشه؛ با این که دوستتون به قول شما مؤمنه ولی یقین کنین ایشون و کسایی امثال ایشون اگر به تمامیت دین آگاه و عامل باشن به این مشکلات گرفتار نمیشن؛ یکی از مفاسدی که عصر امروز و پیشرفتهای اون داره از بین رفتن برخی حد و مرزها است این که یه پسر یا آقا راحت و بی دغدغه هر روز در خیابون یا تلویزیون دخترا و زنهای نامحرم رو خواسته و ناخواسته می بینه و یا یه دختر یا یه خانم ... قطعا مفاسدی هم به دنبال داره خصوصا در مواقعی که خود شخص متوجه میشه که نوعی علاقه در وجودش شکل می گیره که به قول فقهی احساس میکنه که این ارتباط هر چند مجازی و هر چند یک طرفه کم کم اون رو دچار یک مفسده می کنه و احتمال داره به گناه کشیده بشه اما چون با این ترفند شیطان مقابله نمی کنه قطعا روز به روز بیشتر فرو میره و میشه همونی که توضیح دادین یعنی عاشق کسی میشه که دست یافتن به اون تقریبا غیرممکن هست و اگر هم ممکن باشه چه بسا و به احتمال زیاد اون طرف تمایلی نداشته باشه ... این ها همش از کم بود محبت، عدم مدیریت عواطف، عدم رعایت حدود و مرزها و در یک کلام خالی شدن زندگی ها و دل ها از یاد خدا سرچشمه می گیره ... همونطور که در روایات هم به اون اشاره شده ... از امام صادق علیه السلام در مورد عشق های این چنینی پرسیدند ؛ امام صادق علیه السلام فرمود : این ها قلب هایی هستند که از یاد خدا خالی شده اند و خداوند هم محبت دیگران رو به اون ها چشانده ... (روایت رو یک بار دیگه با تأمل بخونین) یا در روایت دیگری هست که امام صادق علیه السلام فرمود : قلب حرم خدا است پس در این خانه و حرم الهی، غیر خدا را ساکن نکن.

توصیه بنده به این دوستتون و کسایی که دچار چنین محبت های افراطی غیرعقلایی نسبت به جنس موافق یا مخالف میشن این هست که :

اول . واقع بین باشن. واقعیات رو در نظر بگیرین ؛ هر چند این محبوب و معشوق از نظر ایشون ایده آل هست و چه بسا ملاکها و معیارهایی که مد نظر دوستتون بوده به طور کامل یا با درصد بالایی در این شخص وجود داره اما واقعیت این هست که به نتیجه رسیدن این محبت تقریبا غیرممکن هست و قطعا آثار و عواقبش خیلی بدتر از محبت های و عشق های خیابانی و ... خواهد بود.

دوم . محبت و ارادت به کسی یا چیزی انسان رو به سمت و سوی اون میشکه و انسان را خواسته یا ناخواسته همرنگ اون می کنه. دقت کنن که زندگی جوانی عواطف و احساسات پاک خودشون رو خرج چه کسی و چه چیزی می کنن؟

سوم. خودشون رو در معرض صحنه ها موقعیت ها و ... قرار ندهند که موجب شعله ور شدن این محبت و علاقه در وجودشون میشه چرا که روز به روز این محبت افراطی مثل یک بیماری در وجودشون ریشه می اندازه تا جایی که درمان او مشکل و گاه غیرممکن میشه.

چهارم. تکلیف خودشون رو مشخص کنن که واقعا می تونن به پای کسی بشینن که احتمال رسیدن به اون بسیار بسیار ضعیفه علاوه بر این که این سوال رو از خودشون بپرسن که آیا واقعا این شخصی که این طور در برنامه ها جلوه گری می کنی همان فرد ایده آل و مطلوب او هست؟ آیا روی صحنه و پشت صحنه اون یکی هست؟ آیا مرد یا زن زندگی هست.

هر چند این لطیفه مزاح هست ولی پیامش خوبه  که میگن یه روز یه مار خودش رو دار می زد؛ علتش رو پرسیدن ... گفت چندین ساله به یه مار در خونه همسایه عاشق شده بودم ... اما امروز متوجه شدم که شیلنگ آب بوده نه مار!!!

خیلی از شناختهای امروزی جوانان که متأسفانه گاها حتی به ازدواج هم منجر میشه از این نوع شناختهای سطحی هست که زندگی یک انسان رو به تباهی میکشه.

پنجم. یاد و وجود خدا رو در زندگیشون زنده کنن و واقعا خدا و دستوراتشون رو وارد زندگیشون کنن ... و فقط به برخی از واجبات آن هم در حد ظاهر اکتفا نکنن.

ششم. برای زندگی و آینده شون تصمیم بگیرن و برنامه بریزن و مسیر و هدفشون رو انتخاب کنن و در این راستا حتما از مشاوره کمک بگیرن.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.